الهی، این ایام معدودات است و محرم ماه ارشاد در پیش؛ توفیقم ده تا هم اکنون قابل ارشاد شوم که گفتار از دهن بیکردار نموداری ندارد .
الهی، مرا به نعمت لقایت متنعّم فرمودهای، چگونه شکر آن بگذارم .
الهی، شکرت که به جنّت لقایت درآمدم .
الهی، از اربعین کلیمیام به روی اربعین و کلیم( علیه السلام ) و کریمه وواعدنا موسی [30] شرمندهام که حق هیچ یک را به جای نیاوردهام .
الهی، کجا سرّ دوست از دوست مستور است؛ چگونه حسن دعوی دوستی کند که مهجور است .
الهی، یک عمر امروز را به فردا بردم؛ توفیقم ده که حال فردا را به امروز آورم !
الهی، ثمره درس و بحث و فکر و ذکرم این شد که جهان را جهانبانی است و جان را جانانی .
الهی، قربان لب و دهانم بروم که به ذکر تو گویایند .
الهی، تا کنون از این و آن به سویت راه مییافتم و اینکه از تو به این و آن آشنا میشوم .
الهی، در شگفتم از آنکه در غربت از یاد وطن شکفته میشود و در دنیا از یاد آخرت گرفته .
الهی، چون است که در خود مینگرم به تو نزدیک میشوم و در تو مینگرم از تو دور .
الهی، تو خود بزرگی و بر همه دست داری. مرا بزرگ آفریدی و بر همه دست دادی. باری، از بزرگ آن چنان، بزرگ این چنین پدید آید .
الهی، تا حال تو را پنهان میپنداشتم و حال جز تو را پنهان میدانم .
الهی، یکی حافظه قوی دارد و دیگری هاضمه قوی؛ خنک آنکه عاقله بالغه دارد!
الهی، آنکه را دل باز دادی، دهن بسته است؛ این سخن پرداز دل بسته است .
الهی، مرا بر همه سلطنت دادی؛ به سلطانت مرا بر من سلطنت ده!
الهی، حسن از دست خود چنان بود و در دست تو چنین شد؛ شکرت که آن چنان این چنین شد .
الهی، تو را دارم چه کم دارم؛ پس چه غم دارم .
الهی، هر که را میبینم با خود است، مرا با خودت دار!
الهی، هر که را میبینم در تسخیر و تصرف ملک میگوید و میکوشد؛ حسن را سیر در ملکوت ده و انس با جبروت و به زبان آنان گویا کن و در حضور مالک ملک و ملکوت و جبروت بدار !
الهی، از سجده کردن شرمسارم و سراز سجده برداشتن شرمسارتر .
الهی، یا لا اله الا انت اجازه خواهم که هو هو گویم و انت انت !
الهی، این کمترین را با قلیل بدار !
الهی، در شگفتم از آن که کوه را میشکافد تا به معدن جواهر دست یابد و خویش را نمیکاود تا به مخزن حقایق برسد.
الهی، هر نقمت و زحمت بر حسن آید نعمت و رحمت است، و همه تلخیها در کامش شیرینتر از عسل است، و هر دشواری برای او آسان است جز اینکه گرفتار احمق شود؛ به عزت و سلطانت در چنگ احمق گرفتارش مکن !
الهی، حسن را شیر و پلنگ بدرد و با احمق بسر نبرد !
الهی، روی زمینت باغ وحش شد خرم آنکه از وحشیان برست .
الهی، شکرت که بنده آزادم.
الهی، نمیگویم که ظالم نیستم، ولی شکر که از عمال ظلمه نشدم .
الهی، سیلی سرازیر شد تا قطرهای نصیب حسن گردید .
الهی، شکرت که این کودک را در سایه اقبال بزرگان، واسطه فیض گردانیدی.
الهی، گر چه علم رسمی سر به سر قیل و قال است ، باز شکر که علم و کتاب حجابم شدند نه سنگ وگل و درهم و دینار.
الهی، بحرمت سر و سامان گرفتهگانت این بیسر و پا را آوارهات کن !
الهی، شکرت که از دوستان دشمنانت و از دشمنان دوستانت نیستم .
الهی، شکرت که دوستانت را دوست دارم و دشمنانت را دشمن .
الهی، نمیگویم که از دوستانم، ولی شکر که از دشمنان نیستم .
الهی، شکرت که به دیدار حسن جمالت عاشقم و به گفتار ذکر جمیلت شایق.
الهی، ما هر چه کنیم کم است و تو هر چه دهی بسیار؛ یا من یعطی الکثیر بالقلیل !
الهی، شکرت که صاحب منصب بیزوالم .
الهی، سگ گله و حائط و صید, حرمت امانت را داشته باشند و حسن ظلوم و جهول با امانت تو خیانت کند !
الهی، کتابدار و کتابخوان و کتابدان بسیارند خنک آن که خود کتاب است و کتاب آر !
الهی، خدا خدا گفتن مجازی ما که این همه برکت دارد، اگر به حقیقت گوییم چون خواهد بود .
الهی، وای بر حسن که اگر به پایهای بیباک شود تا به ذات پاک و نامهای گرامی و نامه سترگ و فرستادگان بزرگ و دوستان ستودهات سوگند یاد کند!
الهی، دهن حسن به عطر ذکر تو معطّر است، حیف است که بوی بد گیرد .
الهی، شمس اگر چه سلطان کواکب و نیّر اعظم و شمسیه عقد فلک و کوکب قلب و تسخیر و ذهب و ملک و سراج و هّاج جهان افروز است, ولی حسن نجم با قمر است که سائر اللیل و شمع بزم خلوت نشینان و مصباح شب زندهداران است؛ که عاشق سوخته را چراغی نیم افروخته باید تا رازش آشکار نگردد و رسوای هر دیار نشود, ماه است که چون سالک دلآگاه در تحوّل و اطوار است : گاه چون رخ زعفرانیاش هلال است و گاه چون سالک مجذوب بدر منیر؛ و گاه چون مجذوب سالک در محاق؛ و گاه از شرم سوزد و گاه از شوق فروزد .
الهی، دنیتر از دنیا ندیدم، که همواره همنشین دونان است .
الهی، خردمندان خطاب ادخلی فی عبادی [31] آرزو کنند و این بیخرد گوید یالیت بینی و بینهم امدا بعیدا ، که نعمت عظیم الشأن انسانی را کفران کردهام و از رویشان شرمسارم .
الهی، دردمند ننالد چه کند. درمان ده تا بیشتر بنالم !
الهی، چهل و سه سال از من بگذشت نمیدانم 43 آن عمر کردهام یا نه.
الهی، بنده را با کاش چه کار و ازلیت و لعلّ چه حاصل.
الهی، راه تو , به بزرگی تو دشوار است، و شگفتا که این مور لنگ را آرزوی دیدار است .
الهی، از گناه این و آن رنج میبرم که از چون تویی روی گردانیدند .
الهی، از دردم خرسندم که درمانش تویی .
الهی، شیدایی جانان را با حور و غلمان چه کار .
الهی، شکرت که تا کنون خواننده بودم و اینک گوینده .
الهی، این بیتمیز با این که عمری در نحو و صرف صرف کردهاست، هنوز تمیز بین منادی و منادای و مشتقّ و مشتقّ منه را نگذاشته است .
الهی، ادراک حرمان میکنم. شکرت که به دردم رسیدم که طبیب طالب دردمند است .
الهی، عمری اهل شهری را به سوی تو خواندم که اگر خودم عامل یک صدهزارم آنچه گفتمی بودمی، از ملک برتر شدمی. ولی یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح یک شهر به حسن، حسن ظن دارند و حسن به تو. وی را در رستاخیز رسوا مکن و از چشم آنان دورش بدار، که از روی همهشان شرمسار است !
الهی، در شگفتم از این گله گله اشباه الناس و رمه رمه آدمی پیکر که یکی نمیگوید من کیستم .
الهی، حسن زاده چگونه دعوی بیگناهی کند که آدم و حوازاده است نه ملک و چگونه از آمرزش تو ناامید باشد که ربنا ظلمنا [32] گواست نه بما اغویتنی [33].
الهی، هر چه راز بود به پیغمبرت گفتی و آن ستوده بر ما ننهفت دریافتن آنها، ما را دریاب .
الهی، عابد دون معبود است و امام اشرف از مأموم, آدم مسجود ملائکه است این شیطان پرستان پست تر از ابلیساند.
الهی، رسولت فرموده شر العمی عمی القلب و چه نیکو فرمود که کور چشم سر، از مشاهده خلق محروم است و کور چشم دل از رؤیت حق. حسن را چشم سربینا دادهای چشم دل بینا نیز ده تا خلقبین حقبین شود !
الهی، اسمم را حسن کردی، که الاسماء تنزل من السماء ؛ خلقم را حسن کردی که تبارک الله احسن الخالقین [34]؛ خلقم را هم حسن گردان، که یبدل الله سیئاتهم حسنات .[35]
الهی، روزگاری تو را به آواز بلند میخواندم, اکنون از آن استغفار میکنم، که اذ نادی ربه نداء خفیا .[36]
الهی، سالیانی به خواندن اشارات و اسفار و شفا و فصوص دل خوش بودم و اکنون به گفتن آنها. عاقبت حسن را حسن گردان !
الهی، کدام بیشرمی از این بیشتر که بنده در حضور مولایش بیادبی کند .
الهی، محاسن حسن به بیاض مایل شد, وجه قلبش را نورانی کن، که از یوم تبیض وجوه و تسود وجوه [37] اندیشه دارد .
الهی، چه شگفتی از این بیشتر که ماء مهین خوانا و نویسا شود و سلالة طین گویا و شنوا .
الهی، این همه خواب و بیداریام رب ارجعون [38] گفتن بود و از جناب شما پذیرفتن, دیگر به چه رو رب ارجعون گویم که انا الیه راجعون [39] گویم .
الهی، هراس حسن از خویش، بیش از اهرمن است، که این دشمن بیگانه است و آن آشنا و همخانه .
الهی، نعمتهایی که به حسن دادهای تا قیامت نه تواند احصا کند و نه تواند از عهدة شکر یکی از آنها برآید .
الهی، آنچه به حسن داده ای همه از تفضّل آن ولی نعم بود و گرنه این منعم چه کاری کرده است تا بموجب آن استحقاق ثوابی را داشته باشد باز هم چشم توقّع به تفضّل آن جناب دارد که دست دیگر نمیشناسد .
الهی، یکی بئر حفر میکند و قضا را به کنز میرسد. حسن ضرب یضرب صرف میکرد و به کنت کنزا دست یافت .
الهی، دربارة انبیایت فرمودی: و کذلِکَ جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن [40]، حسن پرتوقع میخواهد که نشانه تیرهای شیاطین زمانه نشود !
الهی، حسن که منزلی طی نکرده و به مقامی نائل نشده این همه از اشباه الناس اشمئزاز دارد؛ کسانی که منازلی سیر کردهاند و به مقاماتی رسیدهاند، از حسن چه قدر بیزاری میجویند .
الهی، این حرفها را کی به من یاد میدهد و از کجا نازل میشود؟
الهی، حسن روزگاری نگذرانید، بلکه روزگار بر او گذشت .
الهی، شکرت که از شرق تا غرب عالم، به حسن خدمت میکنند .
الهی، در شگفتم از کسی که گوید به فلانی مرگ ناگهانی رسید .
الهی، تا کنون به زحمتم از بیرون میطلبیدم و اینک به رحمتت از درون میجویم .
الهی، شکرت که در کسوتیم، که اهل معصیت از آن شرم دارند .
الهی، این بنده از روی خود شرمنده است چگونه از پروردگارش شرمسار نباشد .
الهی، چگونه شکر این نعمت گزارم که اجازه ام دادهای تا نام نیکوی تو را به زبان آورم و در پیشگاهت با تو گفتگو کنم و نامهات را بگشایم و بخوانم و گرنه أین التراب و رب الارباب .
الهی، چون از تو پرسم دانایان کلید سرگردانیم دهند که در دل است؛ خود دل در کجاست .
الهی، چگونه حسن از عهدة شکر جودت برآید که دار غیر متناهی وجودت را به او بخشیدی .
الهی، شکرت که دیدگان بینایم دادی که پرتو جمال دل آرایت را در مرائی و مجالی اسماء حسنا و صفات علیایت تماشا میکنم و از آن لذتی میبرم که خود دانی .
الهی، در پگاهی، تنی چند را بر خاکدانی گرد آمده دیدم که یکی با تیغة آهنی و دیگری با ترکه چوبی آن مزبله را با چه حرص و ولعی میکاویدند تا باشد که پاره پارچهای یا چرمی یا کهنه دیگری بدست آرند. حسن چگونه از عهدة شکرت برآید که شب و روز کتاب تو را و کتابهای اولیایت را ورق میزند و دل آنها را میکاود و از معانی آنها که نسیم بهشتند دماغ جانش معطّر میگردد. بار خدایا، اگر آن خاکدانیها بدان کار نباشند، حسن پاکدان بدین کار نتواند بود. پاداش نیکشان ده که بر بنده حق دارند !
الهی، شکرت که همة کواکب و ایّام را برای حسن سعد گردانیدی .
الهی، جمعی از تو ترسند و خلقی از مرگ، و حسن از خود .
الهی، از کتابها پاسخ پرسش خواستن و حل مشکل طلبیدن، عیال سفرة دیگران بودن است، یا غنی و یا مغنی ، یا ملی و یا معطی ، تا کی جیره خوار این و آن باشم و در کنار خوان آنان نشینم ، هر چند بر سر هر سفره رزّاق تویی.
الهی، یکی نان دارد و دندان ندارد، و یکی جان دارد و جانان ندارد. شکرت که حسن هم این دارد و هم آن دارد .
الهی، ایام اواخر رجب 1391 برایم چون نیمة آن روز استفتاح بود که بتدریس اسفار افتتاح کردیم. بار خدایا، چگونه شکرت کنم که هر روز در وصف اسماء حسنی و صفات علیا و اطوار جلوههای جانفزای تو سرگرم و دل خوشم .
الهی، خوشا آنکه چون عین ثور، چشم بینا دارد و مانند قلب اسد و عقرب، دلی آتشین و روشن و مثل جوزا در راه تو، میان سخت بربسته است .
الهی، حسن غبطة حال عقرب میخورد که عقرب کجا و حسن کجا؛ آن رو به مشرق دارد و این مغربی است؛ آن را قلب روشن است و این را ظلمانی؛ آن تاج بر سرپیش چشمش ترازوی داد است و این بیدادگر طغیان در میزان کرده است؛ آن سیر آسمانها میکند و این زمین را نپیموده است؛ آن شب و روز بیدار است و این در خواب؛ آن بصراط مستقیم است و این کجرفتار منحرف؛ آن هشیار برای دفع عدو سلاح تیر و کمان و نیش از پشت دارد و این غافل بیسلاح در کمند دیواندر؛ و چه خوش گفتهاند که: کونو اعقارب اسلحتها فی اذنابها؛ فانّ الشیطان لن یراوغ الانسان إلامن ورائه ؛ لاجرم آن نیکبخت از هفت آسمان برتر شد و این تیره بخت هنوز خاک نشین است .
الهی، شکرت که به ناز و نعمت پرورده نشدم، وگرنه از کجا حسن میشدم .
الهی، اگر حسن مال مییافت و حال نمییافت از حسرت چه میکرد؟
الهی، چون است که اندوه تو مایة دل شادی است و بندگی تو برات آزادی؟
الهی، شکرت که روزنهای از عوالم ملکوت را به رویم گشودی. ربّ زدنی علماً [41]. ربّ زدنی فیک تحیّرا! ربّ أنعمت فزد!
الهی، در این شب دوشنبه بیستم شهر رسول الله 1391، از استغفارهایم و از عبادتهایم جملگی استغفار میکنم. یا تواب و یا غفور و یا رحیم یا من یحبّ التّوابین ، توبهام را بپذیر!
الهی، من خودم را نشناختم تا تو را بشناسم .
الهی، حسن از حال مار غبطه میخورد که چون پیر شود چهل روز گرسنه بماند و تحملّ رنج گرسنگی کند، سپس به زمین فرو رود و چون بیرون آید پوست افکنده و جوان شده باشد، که کلمه و روح ممسوح تو مسیح علیه السلام به حواریون فرمود: کونوا کالحیّه ؛ مار پیر از پوست به در آید و جوان شود، جوانی حسن بگذشت و آثار پیری در او نمودار شد و هنوز در حجابها گرفتار است .
الهی، تا کنون میگفتم جهان را برای ما آفریدی، اکنون فهمیدم که خودت هم برای مایی .
الهی، ادراک مفاهیم اسماء که بدین پایه لذّت بخش است ادراک حقائق آنها چون خواهد بود .
الهی، حسن که بدین اندازه حسن است، حسن آفرین چون باشد؟ فتبارک الله احسن الخالقین [42].
الهی، اگر حسن از تو جز تو خواهد، فرق میان او و بت پرست چیست ؟
الهی، از گفتن نفی و اثبات شرم دارم که اثباتیم؛ لا اله الا الله را دیگران بگویند و الله را حسن .
الهی، شکرت که دل بیدردم را به درد آوردی .
الهی، شکرت که اوّلم را به آخر مأوّل کردی و آخرم را به اوّل مبدّل .
الهی، شکرت که تا خودم را شناختم، تن خسته و دل شکسته دارم .
الهی، تا کنون میگفتم داراتر از من کیست که تو دارای منی، از آن گفتار پوزش خواهم که اینکه 13 شهر رمضان 1391 گویم داراتر از من کیست که تو دارایی منی.
الهی، داراتر از من کیست، که تو دارایی منی.
الهی، ما هنوز حرفهای این جهانی را نفهمیدیم تا توقّع آن جهانی را داشته باشیم.
الهی، چه فکرهایی میکردم و به دنبال این و آن میرفتم و این در و آن در میزدم و موفق نمیشدم و خدا خدا میکردم که چرا موفق نمیشوم. بار خدایا شکرت که جوابم را ندادی و چه نکو شد که نشد، و گرنه حسن نمیشدم. تسلیم توام؛ حکم آنچه تو فرمایی، لطف آنچه تو اندیشی .
الهی، ندانسته از تو قرار میخواستم، اینک دانسته از تو بیقراری میخواهم، که مظهر یا من کل یوم هو فی شأن ام .
الهی، خوش آن منعم که مظهر هو یطعم و لا یطعم [43] است .
الهی، جایی که محمد بن عبدالله انسان کامل، صاحب مقام محمود، خاتم انبیاء، ما عرفتک حق معرفتک و ما عبدتک حقّ عبادتک گوید، حسن بن عبدالله انسان نمای جاهل باید ما عبدتک و ما عرفتک گوید .
الهی، توانگران به آزاد کردن بندگان رستگارند، این تهیدست را به بنده کردن آزادان سرفراز فرما !
الهی، دردمند دل آگاهت پنهانی و دزدکی میگرید تا نامحرمان به حرم خانة سرّش دست نیابند, و آشکارا لبخند دارد تا نابخردان دیوانهاش نخوانند.
الهی، تا به حال میگفتم گذشتهها گذشت. اکنون میبینم که گذشتههایم نگذشت، بلکه همه در من جمع است. آه، آه، از یوم جمع!
الهی، در فکر فهمیدن حروف مقطّعه کتابت بدین جا رسیدم که تمام کلماتت حروف مقطعهاند. خنک آن که اهل قرآن است !
الهی، این روزگار، طوفانیتر از طوفان نوح است و قرآن، کشتی نجات. خوشا به حال اصحاب السفینه!
الهی، گاهی در انواع مخلوقات گوناگون تو ماتم و گاهی در افراد لونالون آنها، و بیش از همه در اطوار جور واجور خودم؛ ربّ زدنی فیک تحیّراً !
الهی، بدا به حالم اگر مرگم به حتف انف باشد و بس! یا حیّ و یا محیی ، جز تو که حیات دهد؟
الهی، تا کنون به امیدواری سر به بالا میداشتم و خدا خدا میکردم, اکنون به شرمساری سر به زیر افکندم که چرا چون و چرا میکردم .
الهی، اعیان تر از من کیست که با تو همنشینم .
الهی، خوشا به حال کسانی که لذات جسمانیشان عقلانی شد!
الهی، از تو شرمندهام که بندگی نکردم، و از خودم شرمندهام که زندگی نکردم، و از مردم شرمندهام که اثر وجودیم برای ایشان چه بود .
الهی، گویندهای گفت: کلّ من فی الوجود بطلب صیدا انما الاختلاف فی الشبکات . تو خود گواهی که بدترین شبکه، شبکة صید من است. از شر آن به تو پناه میبرم، که جز تو پناهی نیست .
الهی، توفیقم ده که یک بار أستغفرالله و اتوب إلیه بگویم که هنوز از گفتن آن شرم دارم .
الهی، تا کنون خودم را بر منبر گوینده میپنداشتم و حضّار را مستمع، ولی اکنون میبینم که گوینده تویی و من و مستمع، هر دو مستمعیم.
الهی، شاه به خیال شاد است و حسن به عقل.
الهی، تا به حال میگفتم لا تأخذه سنة و لا نوم [44]. الان میبینم مظهرش را هم لا تأخذه سنة و لا نوم .
الهی، وقتی حسن چشم باز کرد که دست و پا بسته است .
الهی، شکرت که دوستانم عاقلند و دشمنانم احمق.
الهی، شکرت که به حسن دختر دادی و پسر دادی و از هر یک چیزها به وی خبر دادی.
الهی، تا به حال میپنداشتم معرفت نفس مرقات معرفت تو است شکرت که مرقات را اسقاط کردی و به سرّ اشارت نبی و وصی من عرف نفسه فقد عرفه ربه , اعلمکم بنفسه اعلمکم بربّه آشنا فرمودی .
الهی، شکرت که به هر سو رو میکنم کریمة فاینما تولّوا فثم وجه الله [45]، برایم تجلّی میکند .
الهی، شکرت که دنیایم آخرتم شد .
الهی، شکرت که از ظرف لغوِ زمانم به در بردی و در ظرف فوق آن مستقرّم کردی.
الهی، خوشا به حال کسانی که همیشه مُحرمند که ایشان مُحرم تواند!
الهی، وقتی بیدار شدم که هنگام خوابیدن است.
الهی، الحمدالله که در این حال به از این چه گویم و چه کنم .
الهی، چه کنم که تا کنون از بیرون میجستمت و درونی بودی، و اکنون از درون میجویمت و بیرون شدی .
الهی، جز تو از انسان بزرگتر کیست و در پیشگاهت از من کوچکتر کیست؟
الهی، شکرت که پیشهام گازری و مامایی است .
الهی، روی زمینت حیوانستان شد؛ حسن را به آسمان انسانستانت انس ده!
الهی، این چه وادیی است که تا بخواهم سر مویی نزدیک شوم فرسنگها دور میشوم .
الهی، خاطر ما را از خطور خطیئه نگهدار!
الهی، بحقّ آنانی که از دیدة مردم غایبند این غائب را در حضور بمیران!
الهی، دل خوشم که شاخهای از شجرة طوبایم.
الهی، ساعد علویام ده تا ابراهیم سان بت نفس را بشکنم، و نفثم را نفس رحمانی گردان تا عیسی آسا در دمم!
الهی، خوشا آنان که در فلوات عشق تو هایمند و از خود به در شدند و به تو قایمند!
الهی، این گدایان جان برای جماد میدهند , حسن جان برای حیات ندهد؟
الهی، همه در شهر الله عبادت میکنند، و حسن تجارتِ سر به سر خسارت.
الهی، حسن به قدر سمُّ الخیاط یک روزنه به حسنِ مطلق راه یافت، این همه لذت و ابتهاج دارد، آنان که بر ایشان هزار باب و از هر بابی هزار باب دیگر گشوده شد چون خواهند بود، و تو خود چونی؟
الهی، تو که یوسف آفرینی حسن از زلیخا کمتر باشد، و تو که لیلی آفرینی حسن مجنون تو نباشد؟ !
الهی، چگونه شکر این موهبت را به جا آورم که اگر شرق تا غرب را کفر بگیرد، در کاخ ربوبی ایمانم سرمویی خلل راه نمییابد .
الهی، تا کنون به نادانی از تو میترسیدم و اینک به دانایی از خودم میترسم .
الهی، حسن که از فهمیدن کتب تدوینی این همه ابتهاج و لذّت دارد کسانی که کتب تکوینی را میخوانند و زبانشان را میدانند و مبیّن حقائق اسماءند چگونهاند، و کسی که با تو درگفت و شنود است چگونه است؟
الهی، ما که از فاضلِ چشیدة دیگران بدمستی میکنیم، چشیدهها چونند.
الهی، شکرت که از اساتید بیرنگْ رنگ گرفتهام .
الهی، خوشا آنان که فقط با تو دلْ خوش کردهاند .
الهی، لطف فرمودهای این کمترین را با کتب آشنا کردهای؛ لطف را مزید بفرما و با صاحبان کتب آشنایش کن!
الهی، درجات پدر و مادرم را مزید گردان که اگر ایشان احسن نمیبودند من حسن نمیشدم!
الهی، شکرت که دارم کم کم مزة پیری را میچشم .
الهی، گاهی اعوذبالله من الشیطان الرجیم میگفتم, و گاهی اعوذ بک من همزات الشیاطین [46], و گاهی اعوذ بک من شرالوسواس الخناس . از امشب که لیلة سبت رابع صفر 1393 هـ . ق است اجازت میطلبم که رب اعوذ بک منی بگویم .
الهی، شکرت که از ابلهان رنج میبرم .
الهی، اگر حسن جهنّمی است جهنّمی عاقلی را رفیق او گردان!
الهی، شکرت که شب و روز به پرندگان بال و پر میدهم .
الهی، حسن از حرف تا کمتر باشد که فعلش چون ذاتش خاصّ اسم شریفت است, تاء قسم خاصّ تو باشد و حسن نباشد .
الهی، در شگفتم از کسانی که چون و چرایی, و کاش کاش گویند .
الهی، این و آن گویند بهای یک گرده نان پنج قرآن است. حسن بیبها گوید هرگز آن به بها در نمیآید. در ازای هر لقمه و جرعه از ازل تا ابد شکرت.
الهی، موج از دریا خیزد و با وی آمیزد و در وی گریزد و از وی ناگزیر است؛ انا لله و انا الیه راجعو ن .[47]
الهی، شکرت که دیدة جهان بین ندارم هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن .[48]
الهی، این کلمة ناتمام خوشحال است که به اسم، سه حرف از حروف مقطّعة فرقانت را دارا است. کلمات تامهای که به حقیقت همه مقطّعه قرآنت را دارایند چونند؟
الهی، شکرت که نفخه و نفثی از دم عیسوی را به حسن دادهای که مرده زنده میکند .
الهی، به حقیقت خودت، مجاز ما را تبدیل به حقیقت کن.
الهی، شکرت که توشهای جز توکّل ندارم .
الهی، شکرت که فهمیدم که نفهمیدم، و رسیدم که نرسیدم .
الهی، شکرت که در سایه انسان کامل به سر میبرم .
الهی، شکرت که جوان مرگ نشدم .
الهی، شکرت که هر جایی یکجایی شدم .
الهی، شکرت که شاخهای از شجره طوبایم .
الهی، شکرت که در حول حاملین عرشم .
الهی، به نعمت حضور، قلبم را از خطور ذنوب باز دار .
الهی، شکرت که در این شب مبارک، بلیلة القدر رسیدم ( 11 ربیعالاوّل 1394 هـ . ق)
الهی، شکرت که مجاز را قنطرة حقیقت گردانیدی تا از لیلة القدر زمانی زمینی به لیلة القدر آسمانی رسیدم.
الهی، به حرمت راز و نیاز اهل راز و نیازت این نااهل را سوز و گداز ده.
الهی، توفیق شب خیزی و اشک ریزی به حسن ده!
الهی، امروز بیناتر از من کیست که تو را میبینم، و شنواتر از من کیست که سخن تو را میشنوم، وگویاتر از من کیست که از تو سخن میگویم، و داراتر از من کیست که تو را دارم .
الهی، این بندهات را از نیت گناه حفظ کن!
الهی، شکرت که دلم را به شروق جمالت و سیر در نور کمالت نورانی کردهای.
الهی، شکرت که در این لیلة چهارشنبه بیستم جمادی یکم 1394 دری از علم را به رویم گشودهای .
الهی، شکرت که حیوانی را در قفس نکردهام , دستم ده که در قفس شدهها را رهایی دهم!
الهی، شکرت که فهم بسیار چیزها را به حسن عطا فرمودهای و دهنش را بستهای .
الهی، شکرت که دی دلیل بر اثبات خالق طلب میکردم و امروز دلیل بر اثبات خلق میخواهم کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک .
الهی، ظاهرم را چون باطن مخلصان گردان و باطنم را چون ظاهر مرائیان!
الهی، در شگفتم که با نادانی اندوهگینم و با دانایی اندوهگینتر .
الهی، شکرت که از آنچه در سردارم اگر از سر گذارم سردارم و اگر نگذارم سردارم .
الهی، در راهم و همراه درد و آهم, آهم ده و راهم ده!
الهی، شکرت که حسن تا کنون شاکر و حامد بود و اکنون شکر و حمد شد .
الهی، به قدر معرفتم, تو را پرستش میکنم, که به وفق اقتضای عین ثابت, زمین شوره نبود مثل نابت .
الهی، آدم شبکور کجا و عبد شکور کجا؟ که شبکور شکور نباشد .
الهی، حسن زاده آدم زاده است، چگونه دعوی بیگناهی کند .
الهی، اگر مذنب نباشد غفّار کیست، و اگر قبیح نباشد ستار کیست؟
الهی، همه کار تو را میکنند و حسنت همه بیکار نیست.
الهی، خروس را در شب خروش باشد و حسن خاموش باشد!
الهی، اگر الفاظم نارساست، داستان سنگ تراش و شبان موسی است .
الهی، با اجازهات نام عالم را عشق آباد گذاشتهام .
الهی، حسن که از شنیدن یک ندای التوحید أن تنسی غیر الله این همه ابتهاج دارد, ابتهاج خاتم گیرندة قرآن چه حدّ است و خود ابتهاج تو چون است. الهی، به ابتهاج خودت و ابتهاج خاتمت, ابتهاج حسن و دیگر نفوس و الههات را مزید گردان و وعده حق لدینا مزید [49] ات را در حقّشان اکید فرما!
الهی، میدانم که میدانی اما چگونه میدانی خودت میدانی ألا یعلم من خلق و هو الطیف الخبیر . [50]
الهی، اگر گویم سگ کوی توام, از روی سگ اصحاب کهف شرمندهام .
الهی، مسّ سگ اصحاب کهف بیطهارت روا نبود و حسن را طهارت نباشد؟ !
الهی، شنیدم که فرمودی: چه کنم با مشتی خاک مگر بیامرزم .
الهی، شکرت که اگر شاهدان آسمانی از حسن باخبر باشند, سهیل أهلاً و سهلاً گوید، و کفّ الخضیب کف بر کف زند، و زهره چنگ در چنگ.
الهی، صعود بر زخمیام را به اعتلای عقلانی ارتقاء ده!
الهی، به وحدتت خلوتم ده و به کثرتت وحدتم ده!
الهی، اگر من بنده نیستم، تو که مولای من هستی .
الهی، یا أحکم الحاکمین و یا میسّر کلّ عسیر! حکم محکم کل میسر لما خلق له بر حسن حاکم است؛ حکم آنچه تو فرمایی محض لطف است .
الهی، خوشا به حال کسانی که نه غم بز دارند و نه غم بزغاله!
الهی، از سرّ دل نشینت لب دوختم, و از شر آتشینم سوختم .
الهی، آنچه از کلام تو نیوشیدم در خروشم, و آنچه از جام تو نوشیدم در جوشم, با این همه جوش و خروشم خاموشم، به امید آن که دم به دم نیوشم و نوشم.
الهی، حسن را همین فخر بس که مقام واقعی حلقه بگوشی ابدی, از چون تو سلطان حقیقی سرمدی دارد .
الهی، دلی همدم با آه و انین است، و دلی همچون تنور آتشین است و دلی چون کوره آهنگران است، و دلی چون قلّه آتش فشان است؛ وای بر حسن اگر دلش افسرده و سرد چون یخ باشد و پابند به مبرز و مطبخ!
الهی، در سجده بر شاکلة هو هستم, این مصدوق را مصداق کل یعمل علی شاکلته [51] قرار ده .
الهی، از پیمبرانی چیزها آموختم: از حضرت نوح نجیّ الله ففروا إلی الله [52]. و از حضرت یعقوب اسرائیل الله: انما اشکوا بثی و حزنی إلی الله [53].
الهی، حسن تویی و حسن حسن نما است .
الهی، اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است .
الهی، حقیقت حدیث برزخی رؤیایم را که قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : معرفة الحکمة متن المعارف , مرزوقم بفرما .
الهی، گاه گاهی مینمایی و میربایی, نمودنت چه دل نشین است و ربودنت چه شیرین .
الهی، آنکه درد دارد آه و ناله دارد, شیرین تر این که سفیر صادقت فرمود: ان آه اسم من اسماء الله تعالی فاذا قال المریض: آه، فقد استغاث بالله , حسن از ملّت ابراهیم أوّاه است، آه، آه .
الهی، سفیر کبیرت فرمود: المؤمن مرآة المؤمن . اگر من مؤمنم تو هم مؤمنی ، چه آخر حشرم گواه است که هو الله الذی لا إله إلاّ هو الملک القدّوس السّلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر [54].
الهی، من از گدایان سمج, درس گدایی آموختم.
الهی، شکرت که حسنت را سمت نون وقایه دادهای، که حسن آفرین و حسن، وقایة یکدیگرند. سبحانک اللهمّ أنت أهل التّقوی ، که فرمودهای: إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً [55].
الهی، نمایندهات فرمود: القلب حرم الله ؛ حرمت را حفظ بفرما!
الهی، لک الحمد که حسن را با شاهدان آسمانی آشنا کردهای و اطلس بینقش نفسش را قبّه زرقاء .
الهی، اگر مردم لذت علم را بدانند، کجا اهل علم را سرآسوده و وقت فراغ خواهد بود.
الهی، هر کس به حسن حرفی آموخت, تو از وی راضی باش و او را از وی راضی بدار .
الهی، یا قابض و یا باسط! جزر و بحر، مد را در پی دارد، و محاق قمر، بدر را، و ادبار فلک وعقل، اقبال را، و قوس نزول، صعود را ؛ قلب حسن در قبض است و امیدوار بسط است .
الهی، از قبض شاکی نیستم، که در مصحف عزیزت قبض را بر بسط مقدم داشتهای: والله یقبض و یبسط و الیه ترجعون [56] فرمودهای , و نمایندگانت در مناجاتها به تأسّی کلامت یا قابض و یا باسط گفتهاند .
الهی، حسن در قبض، صابر است، که قبض و قضا و جمع و قرآن باهمند، و بسط و قدر و فصل و فرقان باهم. اگر یوم الجمع نباشد یوم الفصل کدام است؛ و اگر قضا نباشد قدر کدام؛ و اگر قرآن نباشد فرقان کدام؛ و اگر قبض نباشد بسط کدام .
الهی، اگر جز این در, در دیگر هست نشان بده!
الهی، کسانی که دیرتر گرفتهاند پخته تر و قوی تر شدهاند. حسن خام است و لطف آن چه تو فرمائی .
الهی، عینم را چون علمش بی عیب و شین بدار!
الهی، تا تو لبیک نگویی، کجا من الهی گویم .
الهی، معنا رساست و ورای این الفاظ نارواست؛ ما را به الفاظ ناروای ما مگیر!
الهی، آنکه از مرگ میترسد از خودش میترسد .
الهی، شکرت که یک زمینی آسمانی شد .
الهی، بسیار ما اندک است و اندک تو بسیار , و فرمودهای: گر چه بسیار تو بود اندک, زاندکت میدهند بسیارت .
الهی، عارف را به مفتاح بسم الله, مقام کُنْ عطا کنی، که با کُنْ هر چه خواهی کنی کن. با این جاهل بیمقام هرچه خواهی کنی کن. که آن کلید دارد و این کلیددار .
الهی، همه الفاظ یونانیان یک سوی و اسم عالم بلفظ قوسموس یک سوی .
الهی، ابلیس رجیم را بلاواسطه خطاب کنی, و انسان کامل را من وراء حجاب که نه آن آیت قرب است و نه این رایت بُعد .
الهی، شکرت که از افکار رهزن عاصمم بودهای .
الهی، دل چگونه کالایی است که شکستة آن را خریداری و فرمودهای: پیش دل شکستهام .
الهی، اگر یک بار دلم را بشکنی, از من چه بشکن بشکنی .
الهی، آنکه دنبال درک مقام است، غافل است که مقام در ترک مقام است. حسن را در مقامش مقیم و مستقیم بدار!
الهی، با ستاری و غفران, جزا خواستن کفران است .
الهی، همنشین از همنشین رنگ میگیرد. خوشا آن که با تو همنشین است! صبغة الله و من احسن من الله صبغة [57] .
الهی، از جهنم بعد و حرمان از درک حقایق، رهاییام ده!
الهی، لذّت ترک لذّت را در کامم لذیذتر گردان!
الهی، حسنت کودک زبان نفهم بهانهگیر است, با هزار لن ترانی [58] ارنی [59] گوست .
الهی، چگونه از عهدة شکرت برآیم که روزی با کتاب موش و گربة و عبید زاکان فرحان بودم و امروز به تلاوت آیات قرآن الرحمن.
الهی، مجاز ما را تبدیل به حقیقت بفرما!
الهی، آفتابگردان و آفتابپرست عاشق آفتاب باشند، و حسن عاشق آفتاب آفرین نباشد؟
الهی، تو که بینیاز بیانبازی و به رایگان میبخشی, حسن هم که درویش گدای تو است, بخششت را با درویشانت بیش بفرما!
الهی، با همة شیرین زبانی و شیرینکاریام نمیدانم چه کارهام .
الهی، اصطلاحات انباشته را دانش پنداشتهایم. یا نورالسموات والارض ، قلب ما را مورد مشیّت العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء قرار ده!
الهی، آکنده از عبارات اصطلاحاتیام، که حجاب معرفت شهودی شدهاند. خوشا مطایایی که با قلب بیرنگ، حامل عطایت شدهاند!
الهی، همین قدر فهمیدهام که خداست و دارد خدایی میکند.
الهی، جان به لب رسید تا جام به لب رسید.
الهی، در روزگاری افتادهایم که سلام ما جواب ندارد.
الهی، وای بر حسن اگر از تو نترسد و از او بترسند!
الهی، شکرت که به بلای شهرت مبتلا نشدهام.
الهی، حقیقتی که از دانش ترازو[60] به دست آمد این است که تو فضل حقیقی همهای.
الهی، حسن را در اولاد و احفاد و اسباط و ذراریاش حفظ بفرما!
الهی، موی حسن سفید شد و خوی حسن سفید نشد.
الهی، حسن را با عروس اقلیدس چه کار، با عروس قرآنش بدار!
الهی، حسن را با کسانی که همنشین تواند همنشین بفرما!
الهی، حسن را یک رنگ تعلّق صبغة الله بسند است و دیگرها بند.
الهی، آن که رسیده است خاموش است، حسن نارسیده در جوش و خروش است.
الهی، آن که در حجاب نیست تنها تویی.
الهی، شکرت که حسن را با کتابت آشنا کردهای.
الهی، حججت را حجبت قرار دادهای، حسنت را حجاب حجبت قرار ده!
الهی، امشب که شب قدر است همه قرآن به سر میکنند، حسن را توفیق ده که قرآن به دل کند!
الهی، مایة عزت حسن آمده حکم ذوالمنن
هر چه بدو قدر دهد هر چه بر او قضا کند
الهی، رویم را نیکو کردی،خویم را هم نیکو گردان!
الهی، اولیای تو خزف را گوهر شبچراغ میکنند، بلکه سگ را آدم میکنند، حسن هم کلبهم باسط ذراعیه بالوصید [61].
الهی، شکرت که اقتضای عین ثابت حسن، اغتذای از مأدبة محمد و آل محمد است.
الهی، شکرت که از پستان ایمان و طهارت و تقوا شیر خوردهام.
الهی، چه جویم که غایت نشان از تو بینشانی است، و چه گویم که نهایت عرفان به تو سرگردانی است.
الهی، حسن بسیاری از جنازههای زنده را میبیند و میگوید: الحمد لله الذی لم یجعلنی من السّواد المخترم .
الهی، قرآن و انسان و عرفان و برهان یکیاند و از هم جدایی ندارند، حسن را تأحّد جمعی ده!
الهی، سین را در دل حسن نهادهای، یاسین را هم در دل حسن نه!
الهی، خوشا به حال کسانی که عبادت محبّانه دارند!
الهی، سبحانک و تعالیت ، قطرة ماء مهین را چه منیّتی و چه منیتی؟!
الهی، به عزت جمال اسم عزیز جمیلت، حسن صنیع شمایل حسنت را از مشاین مثله مصون بدار، و آن گوهری را که اول بار به نفخت فیه [62] بدو عطا فرمودهای هم اوّل بار به الله یتوفّی الانفس [63] مقبوض و متوفا بفرما!
الهی، از توبههایم توبه کردهام.
الهی، آنچه حسن خواست نکوشد که نشد.
الهی، این آدمنماها که از خوردن گوشت برة گوسفند تا بدین اندازه درندهاند، اگر گوشت گرگ و پلنگ را بر آنان حلال میفرمودی چه میشدند؟!
الهی، راز دل با توچه گویم که تو خود راز دلی دانه و لانه و بال و پر و پرواز دلی
الهی، همه تو را خوانند: قُمری به قُوقُو، پُوپک به پُوپُو، فاخته به کوکو، حسن به هو هو.
الهی، به رحمت رحمانیهات نطقم دادهای، به رحمت رحیمیهات سکوتم ده!
الهی، حاصل کار و کوششم این شده است که از غفلت به در آمدهام و در حیرت افتادهام.
الهی، شکرت که موت اخترامی دامن گیرم نشدهاست.
الهی، شکرت که حسنت هم مشمول موهبت وإنّی عذت بربّی وربّکم أن ترجمون [64] شده است.
الهی، شکرت که ندای یا ایّتها النّفس المطمئنة [65] را لبیک میگویم.
الهی، شکرت که بر قدم لقمان و ایّوبی مشهد و یعقوبی مشربم.
الهی، شکرت که به زیارت حقیقت طلعت دلارای کتابت تشرّف یافتهام.
الهی، شکرت که در این شهر الله 1414 ق پیش از لیلة الجوائز به جایزه رسیدهام.
الهی، شکرت که فهم خطاب محمّدی روزیام شده است.
الهی، شکرت که همة نقشها بر آب شد و کثرتی که حجاب بود سراب شد.
الهی، شکرت که حسن مجذوب نظام احسن وجود است.
الهی، شکرت که عقل و دینم دستم را بستهاند.
الهی، شکرت که حسن زمینی احسن آسمانی شده است.
الهی، حسن روزگاری غرق در کتاب تکوینی و تدوینی است و هنوز در فهم یک حرف، طرفی نبسته است.
الهی، نبی تو خاتم الانبیاء فرمود: کلّ اسم من أسماء الله أعظم ، و ولیّ تو صادق آل محمد علیه السلام فرمود: إنّ آه اسم من أسماء الله ، حسن را از همه اسم اعظم بیشمارت فقط یک اسم اعظم آه است که جز آه در بساط ندارد.
الهی، شکرت که طعمه و لقمة من از مأدبهات قرآن کریم است.
الهی، حسن، مفت پیر شده است.
الهی، شکرت که هر کتابی را میخوانم، کتاب وجود خودم را میخوانم.
الهی، شکرت که زنگ تفریح من گشت و گذار در کتب و دفاتر علمی و تماشای آنهاست چنان که ولیّ تو امام علی وصیّ علیه السلام فرمود: الکتبُ بَساتینُ العلماء .
با سلام و درود [گل]
وب قشنگ و پر محتوایی داری [قلب] بهت تبریک میگم دوست عزیز [گل] کارت حرف نداره [گل]
امدم دعوتت کنم بیای به فروشگاه نوروز شاپ [گل]
http://norouzshop.com
همه محصولات به مناسبت فرا رسیدن عید باستانی نوروز با 40% الی 60% تخفیف ویژه عرضه میشود
بهترین فرصت برای خرید را از دست ندهید[گل]
همه سفارشات حتی در ایام نوروز هم آماده و ارسال میگردند [گل]
کلیه محصولات در پگ و کاور ضد خش و بسته بندی ضد ضربه عرضه میگردد[گل]
کلیه محصولات با گارانتی 48 ساعته عرضه میشود شما بعد از دریافت سفارش خود تا 48 ساعت میتوانید برای مرجوع کردن سفارش و دریافت هزینه خود اقدام نمایید
این بهترین فرصت خرید از یکی از بزرگ ترین فروشگاه های وب در ایران است[رضایت]
با خرید بیش از ده هزار تومان شما در قرعه کشی بزرگ نوروز شاپ شرکت داده خواهید شود[گل]
جوایز نفرات اول به ترتیب هفتصد هزار تومان - پانصد هزار تومان - سیصد هزار تومان و به هشتاد و نه نفر از خریداران خوش شانس خود هدیه کوپن خرید رایگان به اندازه مبلغ سفارش قبلی داده خواهد شود.[گل]
پس این فرصت بی نظیر را از دست ندهید[گل]
برای دریافت لیست جدید ترین محصولات ما + آدرس جدید سایت (در صورت پیش امد هرگونه مشکل احتمالی) + هدایا مختلف تبلیغاتی در یکی از گروه های زیر عضو شوید
آدرس گروه یاهو ما:
http://groups.yahoo.com/group/takbuy/join
آدرس گروه گوگل ما:
http://groups.google.com/group/takbuy?hl=fa
با عضویت رایگان در یکی از گروههای بالا از ده ها هدیه ارزنده + تخفیف در سفارشات بعدی + دریافت رایگان کوپن خرید و ..... برخوردار شوید.[گل]
امیدوارم شما هم به جمع مشتری های دائم ما بپیوندید [گل]
خدمات و محصولات فروشگاه ما رو با دیگر فروشگاهها مقایسه کنید [گل]
مطمئن باشید از انتخاب خود پشیمان نخواهید شود[گل]
پایدار پیروز و موفق باشید[گل][بدرود]
http://norouzshop.com