
سوره «یس» سی و ششمین سوره قرآن مجید است؛ سورهای مکی که با حروف پررمز و راز یس آغاز میشود.
به عقیده بعضی مفسران، در اینجا روی سخن با پیامبر گرامی اسلام(ص) است و خداوند آن وجود گرانمایه را با این نام پراسرار مخاطب میسازد که «هان ای پیامبر! به قرآن حکمت آموز سوگند که تو از جمله پیامبرانی. ...»
امام صادق(ع) درباره اش فرمودهاند:
«برای هر پدیدهای قلب و دلی است و قلب قرآن، سوره یس است؛ هرکس آن را در روز بخواند، در هر روزی که آن را خوانده، از گرفتاریها مصون و محفوظ است و پر رزق و روزی خواهد ماند و هر کس آن را در شب و پیش از خفتن بخواند، خدا هزار فرشته را بر او میگمارد تا او را از شرارت و وسوسه هر شیطان رانده شده و هر آفتی حراست کنند».
به این ترتیب باید اعتراف کرد که شاید کمتر سورهای در قرآن مجید دارای این همه فضیلت باشد.
این سوره بیان اصول سهگانه دین است؛ از مساله نبوت شروع کرده، حال مردم را در قبول و رد دعوت انبیا بیان میکند.
بعد از آن منتقل میشود به مساله توحید و آیاتی چند از نشانههای وحدانیت خدا را برمیشمارد؛ سپس به مساله معاد میپردازد و زنده شدن مردم را در قیامت برای گرفتن جزا و جداسازی مجرمان از متقین یادآوری میکند.
در آخر دوباره به همان مطلبی که آغاز کرده، باز میگردد، خلاصهای از اصول سه گانه را بیان و بر آنها استدلال کرده و سوره را ختم میکند. پس این سوره شأنی عظیم دارد چون هم بیانگر اصول سه گانه است و هم شاخههایی که از آن اصول منشعب میشوند.
منبع: آیه، ضمیمه همشهری جوان
تنظیم: تبیان
بسم الله علت حکمت لقمان
حکایت کرده اند که لقمان روزی در راهی می گذشت، پس قطعه کاغذی دید به روی زمین افتاده، چون آن را برداشت و ملاحظه نمود؛ دید بسم الله الرحمن الرحیم بر او ثبت شده است، پس آن را شسته و آبش را تناول نمود و به برکت این احترام، خداوند عالم، او را حکمت تلقین فرمود.
و لقد آتینا لقمان الحکمه**سوره لقمان، آیه 12
حکمت معانی فراوانی دارد:
1. شناخت اسرار جهان هستی.
2. رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل و معرفت و شناسایی خداوند.
3. مجموعه ای از معرفت و علم و اخلاق پاک و تقوا و نور هدایت.
4. امام هفتم ع فرمودند: مراد از حکمت، فهم و عقل است.
5. امام صادق ع فرمودند: حکمت این است که لقمان به امام و رهبر الهی عصر خود آگاهی داشت.
اصول کافی، جلد 1-تفسیر نمونه،ج17، ص 36
بسم الله و دوری از آتش و سفید شدن پرونده اعمال
رسول اکرم ص فرمودند: چون روز قیامت شود به بنده خدا امر میشود که وارد آتش دوزخ شود، چون نزدیک دوزخ میشود میگوید: بسم الله الرحمن الرحیم و پا در دوزخ مینهد آتش دوزخ هفتاد هزار سال راه از او دور می شود.
در روایت دیگری آمده چون بنده خدا را پای میزان حساب حاضر می کنند و نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او می دهند در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن بسم الله الرحمن الرحیم داشته آن را بر زبان جاری میکند و نامه اعمال را به دست میگیرد چون نامه اعمال را میگشاید آن را سفید میبیند در حالی که هیچ نوشته و عمل بدی در او نمیبیند. در این هنگام بنده عاصی به فرشتگانی که حاضرند میگوید: در این نامه عمل چیزی نوشته نیست که بخوانم و فرشتگان گویند: در همین نامه تمام اعمال بد تو نوشته بود اما به برکت و میمنت بسم الله الرحمن الرحیم محو شد.
منهج الصادقین، ج1، ص33
کلمات و حروف بسم الله
بعضی از اهل معرفت گفته اند: بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف است و زبانه های دوزخ نیز 19 تا می باشند، چون بنده مومن خدا تلفظ بسم الله نماید خدای تعالی به هر حرفی یکی از زبانه های دوزخ را از او دفع میکند.
اهل معرفت گفته اند: گناه چهار نوع است: گناه در روز و گناه در شب و هر یک از گناهان روز و شب یا آشکار است و یا پنهان و کلمات بسم الله هم چهارتا است، پس هر کس از روی اعتقاد به بسم الله تلفظ کند خدای تعالی هر چهار گناه او را بیامرزد.
خواص الایات ص3
بسم الله و رفع سردرد قیصر
روایت شده: قیصر روم نامهای برای حضرت نوشت که مضمون آن شکایت از صداع یعنی سردرد بود که اطباء از عهده معالجه آن بر نیامده بودند. حضرت امیر (ع) برای پادشاه روم یک کلاه فرستاد و دستور دادند هرگاه دچار سردرد شدی این کلاه را بر سر خود بگذار تا نجات یابی. هنگامی که قیصر روم امر آن حضرت را اجراء نمود خدای توانا او را شفا داد، چون این موضوع به نظر قیصر روم شگفت آور بود، دستور داد تا کلاه را شکافتند، پس از اجراء این امر، با کاغذی مواجه شدند که در آن نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، هنگامی که وی دریافت که شفایش بخاطر این نام مبارک بوده اسلام آورد ولی اسلام خود را پنهان می داشت.
منهج الصادقین- ج1- ص33
نوشتن بسم الله در سر درب منزل
در حدیث دارد کسی که یک مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم بگوید به عدد هر حرفی چهار هزار حسنه برایش نوشته و چهار هزار گناه برای او محو و چهار هزار درجه برای او بالا برده میشود.
خداوند می فرماید: به عزت و جلالم قسم هر کس از امت محمد بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم اجر و ثواب هفتصد سال عبادت برایش می نویسم و کسی که بسم الله الرحمن الرحیم را به خط زیبا بنویسد بهشت برای او واجب می شود.
و کسی که بسم الله الرحمن الرحیم را بالای درب خانه اش بنویسد از هلاک شدن ایمن می شود.
در خبر است که فرعون پیش از آنکه ادعای خدایی کند امر کرده بود که بالای درب قصرش کلمه بسم الله الرحمن الرحیم را نوشته بودند و چون ادعای خدایی کرد و موسی از ایمان او نا امید شد شکایت او را به خداوند عزیز کرد.
از طرف پروردگار خطاب رسید، ای موسی تو در کفر او نظر داری و هلاک او از من میخواهی اما نظر من در آن کلمه عظیمه است که بالای قصر وی نوشته شد. قسم به عزت و جلال خودم تا آن نام در انجا نوشته است من او را عذاب نمی کنم.
چون خدای متعال خواست او را عذاب کند اول آن نوشته را زایل گردانید و بعد از آن عذاب بر او فرستاد.
نفایس الاخبار-ص400
طیب البیان-ج1-ص86
منهج الصادقین-ص33
اثرات گفتن بسم الله از روی اخلاص
رسول خدا ص فرمودند: در شب معراج وارد بهشت شدم و چهار رودخانه از آب، شیر، عسل و شراب دیدم!
از جبرییل پرسیدم این رودخانه ها از کجا می اید و به کجا می رود؟
جبرییل فرمود: به حوض کوثر می رود، اما نمی دانم از کجا می اید، از خداوند سوال کن.
رسول خدا ص فرمودند: دعا کردم، ملکی نزد من آمد و گفت: چشمهایت بر هم بگذار، من هم بستم.
آن ملک گفت: چشمهایت را بگشا، گشودم درختی بزرگ به نظرم آمد که زیر آن درخت دری دیدم که بسته بود.
آن ملک گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم حضرت فرمودند: گفنم، درب باز شد.
وارد شدم قبهای (گنبدی) دیدم، اطراف این قبه بسم الله الرحمن الرحیم نوشته و از وسط هیم های نام خدا نهرها جاری است، ناگاه صدایی شنیدم میگوید: هر کس از روی اخلاص بسم الله الرحمن الرحیم را بگوید از این نهرها سیراب می کنم.
ثمرات-ج3-ص451
بسم الله و دفع و دوری دشمن
هر گاه رسول خدا وارد منزل میشدند و چشمشان به دشمن میافتاد که بر علیه حضرت نقشه میکشیدند، حضرت بسم الله الرحمن الرحیم را با صدای بلند و آشکارا میخواندند در حالی که دشمن رو بر میگرداند و فرار میکرد.
بلند خواندن بسم الله و دور کردن شیطان
حضرت سجاد به ابو حمزه فرمودند: وقتی نماز بپا می شود شیطان نزدیک امام جماعت می شود و می گوید آیا پروردگار را یاد کرده؟ یعنی بسم الله الرحمن الرحیم گفته است یا نه
اگر گوید: آری شیطان می رود و اگر گوید نه، بر دو شانه امام جماعت سوار می شود و دو پایش را بر سینه امام آویزان می کند، در اینجا امام جماعت شیطان است تا اینکه نماز تمام شود.
تفسیر اطیب البیان، ج1، ص 78، به نقل از لالی الاخبار: ص 347
بسم الله و اثر نکردن سم
وقتی که رسول خدا(ص) وارد مدینه منوره شدند و پرچم اسلام را بلند کردند، شخصی به نام عبد الله اُبَی که یکی از دشمنان سر سخت پیامبر اسلام بود بر آن حضرت حسد برد و می خواست حضرت را به قتل برساند. عبد الله، حضرت و اصحاب حضرت را به منزلش دعوت کرد و غذای مسمومی را ترتیب داد. جبرییل به رسول خدا(ص) خبر داد. همینکه غذا حاضر شد رسول خدا(ص) فرمودند: یا علی دعای پر منفعت را بر این غذا بخوان.
علی(ع) دعا را خواندند: بسم الله الشافی، بسم الله الکافی، بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیءٌ و لا داءٌ فی الارض و لا فی السماء و هو السمیع العلیم.
وقتی دعا خوانده شد همه غذا خوردند و سیر شدند و ضرری به آنها نرسید و با صحت و سلامتی برخواستند و رفتند. وقتی که عبد الله اُبی این صحنه را دید گمان کرد که آشپز فراموش کرده و سم را داخل غذا نریخته است. عبد الله رفت و تمام رفقایش را جمع کرد و از غذا خوردند و همه به جهنم واصل شدند.
لالی الاخبار - مفتاح النبوه و ثمرات و الحیاه - خزینه الجواهر
از حضرت رضا(ع) روایت شده است که فرمودند: بسم الله معنایش اینست که من خودم را به داغ و علامتی از علامتهای خدا داغ می زنم و آن داغ عبادت است تا همه بدانند من بنده چه کسی هستم.
بسم الله الرحمن الرحیم محترمترین آیه از کتاب خدا
رسول خدا ص فرمودند: چون سوره حمد را می خوانید بسم الله الرحمن الرحیم را هم یکی از آیاتش بدانید و آن را بخوانید، چون سوره حمد ام القرآن (مادر قرآن) و 7 آیه، سبع المثانی است بسم الله الرحمن الرحیم یکی از آیات این سوره است.
حضرت صادق ع فرمودند: این مردم را چه می شود؟ (منظور بعضی از اهل سنت است)
خدا آنان را بکشد، به بزرگترین آیه از آیات خدا پرداخته و پنداشتند که گفتن بسم الله بدعت است.
امام باقر ع فرمودند: محترمترین آیه از کتاب خدا دزدیدند و آن آیه بسم الله الرحمن الرحیم است، که بر بنده خدا لازم است در آغاز هر کار آن را بگوید، چه کار بزرگ و چه کوچک، تا آن کار مبارک شود.
رسول خدا (ص) غالبا اول و آخر سوره را نمی دانستند کجا است، تا آنکه آیه بسم الله الرحمن الرحیم نازل می شد و بین دو سوره قرار می گرفت.
تفسیر المیزان، ذیل سوره حمد-ج1
بسم الله و دفع عذاب
حضرت عیسی(ع) به قبری عبور کرد، دید ملائکه عذاب مرده ای را عذاب می کنند، حضرت عیسی کار خود را انجام داد و به آن قبر برگشت دید ملائکه رحمت با طبقهایی از نور بر سر آن قبر ایستاده اند. حضرت عیسی پس از اینکه تعجب کرد نماز خواند و این موضوع شگفت آور را از خداوند پرسید، خطاب شد: یا عیسی! این مرد معصیت کار بود وقتی از دنیا رفت همسر او حامله بود وضع حمل نمود و پسری آورد آن زن پسر خود را پرورش داد تا بزرگ شد. مادر فرزندش را نزد معلم برد، هنگامی که معلم بسم الله الرحمن الرحیم را به آن پسر تعلیم داد من از این بنده ام حیا کردم که وی را در دل زمین بوسیله آتش معذب نمایم و حال آنکه پسرش در روی زمین نام مرا می برد.
تفسیر آسان، ص14 - خزینه الجواهر، ص 384
بسم الله گفتن و نسوختن در آب جوش
در صدر اسلام، گروهی از مسلمانان توسط رومیان در جنگی اسیر شدند، یکی از قهرمانان لشکر روم که آنها را اسیر کرده بود، به پادشاه روم گفت: در میان این گروه مسلمانانی که اسیر نموده ایم، مردی است که فوق العاده دلیر و شجاع می باشد.
پادشاه گفت: او را حاضر کنید تا من او را ببینم.
مقابل تخت و بارگاه پادشاه روم را با یک سلسله جواهرات و … طوماری قرار داده بودند که هر کس نزد او می رفت می بایست بصورت خمیدگی (مانند کسی که در نماز به رکوع رفته) که یک نوع تعظیم می باشد به حضور او برود.
همینکه آن مرد مسلمان را احضار کردند و او از تشکیلات و تشریفات مزورانه آنان با خبر گشت، گفت: ممکن نیست که من مانند کسی که در حال رکوع می باشد بر پادشاه وارد شوم، من از سرور مسلمانان محمد بن عبد الله ص خجالت می کشم که مانند رکوع کننده حضور کافری وارد شوم.
هنگامی که، پادشاه از جریان مطلع شد، گفت: آن سلسله جواهرات و … را بردارید تا آن مسلمان بنزد ما بیاید. مامورین آن سلسله را برداشتند، مسلمان با هیبت و وقار بر پادشاه وارد شد. پادشاه با او از هر دری سخن می گفت و صحبت و گفتگو به طول انجامید. پادشاه روم گفت: دین ما را بپذیر تا (قسمتی) از فرمانداری و حکمت روم را به تو واگذار کنم تا آنچه دل تو بخواهد انجام دهی.
مرد مسلمان گفت: وسعت کشور روم نسبت به تمام دنیا چه اندازه است؟
پادشاه روم گفت: به اندازه یک سوم یا یک چهارم دنیا است.
مرد مسلمان گفت: اگر تمام دنیا را پر از طلا و جواهرات کنی و به من ببخشی به عوض شنیدن اذان یک روز، من آن دنیای کذایی را قبول نمی کنم.
پادشاه روم گفت: اذان چیست و منظور تو چه می باشد؟
مرد مسلمان گفت: جملات اذان عبارت است از اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله
پادشاه روم گفت: حب و علاقه محمد(ص) در قلب این مرد ریشه دوانده و ثابت است و ممکن نیست در این ساعت از دین خود برگردد. سپس پادشاه روم دستور داد یک دیگ بزرگی از آب نموده، و روی آتش بگذارند تا هر زمان آب آن غلیان پیدا کرد و جوشید، مرد مسلمان را در میان آن بیندازند، پس از جوشیدن آب، آن مرد مسلمان را در میان آن بیندازند، پس از جوشیدن آب، آن مرد مسلمان دلیر و شجاع را در میان آب انداختند او در همان حال گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و از یک طرف وارد شد و از طرف دیگر به قدرت خداوند به سلامتی خارج گشت! حاضرین همه تعجب کردند و انگشت حیرت به دهان گرفتند
پادشاه گفت: به من سجده کن تا تو را و آنان که با تو اسیر شدند همه را آزاد کنم.
مرد مسلمان گفت: سجده در دین ما برای غیر خدا جایز نیست.
پادشاه گفت: دست مرا ببوس، تا تو را و همراهان تو را ازاد کنم.
مرد مسلمان گفت: دست بوسیدن جایز نیست مگر دست پدر و یا پادشاه عادل و یا استاد و معلم.
پادشاه گفت: پیشانی مرا ببوس تا تو و هم کیشان تو را آزاد کنم.
مرد مسلمان گفت: این کار را به یک شرط می کنم.
پادشاه گفت: هر طور که می خواهی بجا بیاور. در این هنگام، مرد مسلمان برای آزادی خود و همراهانش، با سیاست جالب و زیبنده ای این دستور را بدین طریق انجام داد.
آستین خود را به پیشانی پادشاه گذارد و پیشانی او را به نیت بوسیدن آستین بوسید.
پادشاه، وی و همراهانش را با بخشیدن اموال بسیار آزاد کرد و برای رئیس مسلمانان نوشت: اگر این مرد در کشور ما و معتقد به دین ما می بود ما تا سر حد پرستش به او اعتقاد پیدا می کردیم.
الدین فی قصص، ج1، ص 25
پیامهای بسم اله الرحمن الرحیم
بسم الله رمز توحید، نام دیگران رمز کفر.
بسم الله رمز بقاء و دوام و هر چه رنگ خدایی نداشته باشد، فانی است
بسم الله رمز عشق به خدا و توکل به اوست
بسم الله رمز خروج از تکبر و اظهار عجز به درگاه خداست
بسم الله گام اول بندگی و عبودیت است
بسم الله رمز فراری دادن شیطان است، کسی که خدا را همراه داشت شیطان در او موثر نمی افتد
بسم الله عامل قداست یافتن کارها و بیمه کردن آنهاست
بسم الله گفتن، نشان آن است که خدایا من تو را فراموش نمی کرده ام
همان گونه که محصولات و کالاهای ساخت یک کارخانه، آرم و علامت آن کارخانه را دارد، خواه به صورت جزیی باشد یا کلی، روی آنها آرم و علامت است، مثلا یک کارخانه چینی سازی، علامت خود را روی تمام ظروف می زند، خواه ظرفهای بزرگباشند یا ظرفهای کوچک، یا اینکه پرچم هر کشوری هم بر فراز آن کشور است و هم بر فراز کشتیهای حمل و نقل آن کشور که در دریاها حرکت می کنند و هم بر روی میز اداری کارمندان.
این نشانه ها و علامتها به خاطر آن است که راه گم نشود و آن علامت فراموش نگردد.
نام خدا و یاد خدا نشان مسلمانی است، به همین دلیل است که در حدیث می خوانیم پیامبر اکرم ص فرمودند:
وقتی معلم بسم الله الرحمن الرحیم را به دانش آموز بیاموزد خداوند در نامه عمل طفل و پدر و مادر او معلم بیزاری از جهنم بنویسد
تفسیر نور-ص13و14
بسم الله و عبور از رودخانه
یک نفر برای شنیدن وعظ و سخنرانی به شهر می رفت اما رودخانه ای سر راهش بود و او بواسطه نداشتن وسیله شخصی و سوار شدن بر قایق کرایه ای اغلب اوقات دیر به مجلس سخنرانی می رسید.
روزی واعظ در اهمیت بسم الله الرحمن الرحیم صحبت می کرد، تا اینکه به این جمله رسید: ای مردم در این آیه اسم اعظم خداوند ذکر شده است نکات مهمی در این اسم مطرح است و فواید زیادی هم بر آن مترتب است، حتی اگر کسی بسم الله بگوید، می تواند از روی آب عبور کند.
آن مرد بیدار دل، خوشحال شد و پنداشت کارش آسان گردیده است، لذا تصمیم گرفت روز بعد بسم الله بگوید و از روی آب عبور کند. صبح روز بعد، وقتی کنار رودخانه رسید، قایقی برای رفتن به آن طرف رودخانه نبود، او هم بسم الله گفت و از روی آب گذشت.
بعد از چند روزی به فکر افتاد که به خاطر سپاسگزاری از واعظ، او را به خانه اش مهمان کند. اما قایقی حاضر نبود، به همین خاطر از واعظ خواست با هم بسم الله بگویند و از روی آب عبور کنند.
مرد بیدار دل بسم الله گفت و به طرف دیگر رودخانه رفت و از آن طرف فریاد زد و از واعظ خواست بیاید.
واعظ گفت: من نمی توانم از روی آب بیایم.
مرد بیدار دل با تعجب گفت: همان مطلبی را که به من آموختی، به آن عمل کن.
واعظ گفت: آن چیزی که همرا تو هست با من نیست و آن ایمان به بسم الله الرحمن الرحیم است.
صداقت و اخلاص و ایمان وسایلی هستند که انسان را به سرمنزل مقصود می رسانند، دانش و علم تنها برای رسیدن به مقصود کفایت نمی کند.
اخلاق و احکام-ص418
برای خوردن هر غذا بسم الله بگو
در کتاب لئالی الاخبار نقل شده است که روزی حضرت امیرالمومنین علی(ع) بالای منبر فرمودند:
هر کس هنگام غذا خوردن بسم الله الرحمن الرحیم را ترک نکند من ضامن می شوم که آن غذا به او ضرری نرساند.
ابن کوا که فردی منافق و دو رو بود، خواست سخن امام را لوث و بی رنگ جلوه دهد به این خاطر گفت: من دیشب چون خواستم غذا بخورم، بسم الله گفتم ولی آن غذا حال مرا دگرگون ساخت.
حضرت علی(ع) در پاسخ او فرمودند: شاید شب گذشته از یک نوع غذا بیشتر خورده ای و اگر بخواهی که غذاها به تو ضرر نرسانند، باید برای خوردن هر کدام بسم الله الرحمن الرحیم بگویی.
رسول خدا ص فرمودند:
چون خوان را می گذارند (یعنی سفره گسترانیده می شود) چهار هزار ملک دور آن را احاطه می کنند.
اگر بنده خدا بسم الله الرحمن الرحیم گفت؛ ملائکه می گویند: خدا به شما و طعامتان برکت بدهد و شیطان را دور کند، و بعد از فارغ شدن از غذا اگر بنده خدا گفت: الحمد لله ملائکه می گویند: اینها گروهی هستند که خداوند به ایشان نعمت داد و شکر این نعمت را اداء کردند.
اما اگر بنده خدا در اول سفره بسم الله نگفت ملائکه به شیطان می گویند: که ای فاسق بیا و با ایشان طعام بخور و اگر بنده از غذا خوردن فارغ شد و الحمد لله نگفت ملائکه می گویند: ایشان گروهی هستند که خدا به اینها نعمت داد و پروردگار را فراموش کردند.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: هرگاه مسلمانی بخواهد طعام بخورد و چون لقمه را بردارد و بگوید بسم الله و الحمد لله رب العالمین پیش از آنکه لقمه به دهانش رسد خدای تعالی گناهانش را می آمرزد.
حلیه المتقین، ص39، آداب طعام
بسم الله و توفیق توبه
بشر حافی از وزرای هارون بوده که مشغول به کارهای زشت بوده که به دست حضرت موسی بن جعفر(ع) توبه کرد و پای برهنه خدمت حضرت دوید از آن روز به بشر حافی معروف شد.
اما مرحوم محدث قمی نقل کرده اند که سبب توبه بشر حافی آن بوده است که در بین راه قطعه کاغذی یافت که در او نوشته بود بسم الله الرحمن الرحیم که پاهای مردم در راه بر آن گذارده شده بود این قطعه را برداشت و تمیز نمود و چند درهم عطر خرید پس ورقه را خوشبو نمود و در شکاف دیوار قرار داد پس در خواب دید گوینده ای می گوید: ای بشر مرا خوشبو و پاک نمودی من تو را طیب و پاکیزه در دنیا و آخرت قرار می دهم پس صبح که شد توبه کرد.
الکنی و الالقاب از محدث قمی - روضات الجنات از محدث قمی - خزینه الجواهر ص 640
بسم الله و کسب فهم
یکی از شاگردان شیخ انصاری رحمه الله علیه می گوید: چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ گشتم، برای تکمیل تحصیلاتم به نجف اشرف رفتم و به مجلس درس شیخ حاضر شدم اما از مطالب و درس شیخ هیچ نمی فهمیدم خیلی به این حالت متاثر شدم تا جایی که به حضرت امیرالمومنین علی(ع) متوسل شدم.
شبی در عالم خواب خدمت آن حضرت رسیدم و حضرت علی(ع) بسم الله الرحمن الرحیم را در گوش من قرائت نمودند.
چون صبح شد در مجلس درس شیخ حاضر شدم، درس را فهمیدم، کم کم جلو رفتم پس از چند روز به جایی رسیدم که در مجلس درس حاضر می شدم و صحبت می کردم. روزی از زیر منبر درس با شیخ بسیار صحبت نمودم و اشکال گرفتم.
آن روز پس از ختم درس خدمت شیخ انصاری رسیدم، شیخ آهسته در گوش من فرمود: آن کس که بسم الله را در گوش تو خواند تا والضالین را در گوش من خواند.
این بگفت و برفت. من از این قضیه بسیار تعجب کردم، فهمیدم که شیخ دارای کرامت است، زیرا تا آن وقت به کسی این مطلب را نگفته بودم.
زندگی علماء-ص116
بسم الله و پاکی بدن
امام باقر علیه السلام فرمودند:
در اول هر کتابی که از آسمان نازل شد بسم الله الرحمن الرحیم بود پس هرگاه بسم الله را قرائت نمودی بر تو باکی نیست که استعاذه نگویی (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم).
پس هرگاه بسم الله را قرائت نمودی بلاهای آسمان و زمین از تو منع می شود.
در روایت دیگر آمده: هر کس در اول وضویش بسم الله الرحمن الرحیم بگوید همه بدنش طاهر می شود و کسی که بسم الله الرحمن الرحیم نگوید بدنش طاهر نباشد مگر آن مقداری که آب رسیده است.
تفسیر اطیب البیان، ج1، ص 91
از هیبت بسم الله قلم منشق شد.
جابر بن عبد الله انصاری از رسول اکرم ص پرسید: یا رسول الله اولین مخلوق عالم برای برآورده شدن حاجت چه بوده است.
حضرت فرمودند: اول چیزی که خداوند عالمیان خلق نمود نور من بود و آن نور را ده جزء تقسیم نمود و از جزء اول عرش عظیم را آفرید و عرش را چهار صد هزار رکن مقرر فرمود که از رکنی تا رکن دیگر چهارصد سال راه است و از جزء دوم آن نور قلم را آفرید.
حضرت حق به قلم فرمود: بنویس.
قلم گفت: چه بنویسم؟
حضرت حق فرمود: هر امری که تا قیامت با مخلوقات خواهد بود.
قلم گفت: به کدام کلام ابتدا کنم؟
خداوند فرمود بنویس: بسم الله الرحمن الرحیم
چون قلم بسم الله نوشت، از هیبت بسم الله الرحمن الرحیم قلم منشق شد و چندیدن سال قلم سرشکافته بر لوح ماند.
کتاب خواص الایات: ص3 حاشیه کتاب
بسم الله النور و رفع تب
سلمان می فرماید:حضرت زهرا(س) کلامی به من آموخت که حضرت رسول(ص) به او آموخته بود که صبح و شام آنرا می خواند.
حضرت زهرا س فرمودند: اگر می خواهی دردنیا هرگز به تب گرفتار نشوی مداومت کن بر این دعا:
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله النور - به نام خداوندی که نور است
بسم الله نور النور - به نام خداوندی که نور نور است
بسم الله نور علی نور - به نام خداوندی که نور است بالای نور
بسم الله الذی هو مدبر الامور - به نام خداوندی که فقط تدبیر کننده کارها است
بسم الله الذی خلق النور من النور - به نام خداوندی که نور را از نور آفرید
الحمد لله الذی خلق النور من النور - ستایش خدایی که نور را از نور آفرید
و انزل النور علی الطور فی کتاب مسطور - نور را بر کوه طور فرو فرستاد در میان نامه نوشته شده
فی رق منشور - در کاغذ و ورقه گشوده
بقدر مقدور - به اندازه معین
علی نبی محبور - بر پیامبر دانشمند
الحمد لله الذی هو بالعز مذکور - ستایش مخصوص خدایی است که به عزت یاد شده
و بالفخر مشهور - و به فخر مشهور است
و علی السراء و الضراء مشکور - و بر خوشی و ناخوشی سپاس گذارده است
و صلی الله علی سیدنا محمد و اله اجمعین
مفاتیح الجنان بعد از دعای توسل
حضرت سلمان فرمود: چون این دعا را از حضرت فاطمه(س) آموختم به خدا قسم به بیش از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که به تب مبتلا بودند آموختم پس همه یه اذن خدای تعالی شفا یافتند.
حلیه التقین، ص151، منتهی الامال: ص 163
توصیه هایی از آیت الله بهاءالدینی(رحمت الله علیه)
راجع به اهل بیت (علیهم السلام)

اهمیتِ تولیّ و تبریّ
عقل آن است که تو را از آتش نجات دهد. خدای تعالی شما را با بصیرت عقلی نورانی کند. همان نوری که قرآن می فرماید :
« الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور »
این نور را خاموش نکنید. کلید این نور در دست شماست. اگر این نور خاموش شود بی نور هستید.
گاهی از زبان و قلم آنها مطالبی شنیده و دیده می شود که سستی آنها را در این دو فرع از فروع اسلامی می رساند. از آقا پرسیده شد جهت آن چیست و چرا باید چنین باشد، آقا سر را به زیر انداخت، و پس از فکر کوتاهی سر را بلند کرد و با ناراحتی فرمود:
« کاشف از سوء سریره است، این نشان آن است که باطن آنها خراب است. »
امضاء حضرت فاطمه(س) ممضی است
در عشق و ارادت به مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرمود:
« مادر ما فوق العادگی دارد. »
و در مقام آن حضرت نزد خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام می فرمود:
« ما می دانیم هر چه را حضرت فاطمه علیها السلام امضا کند از نظر پیامبر و ائمه علیهم السّلام، امضا شده است که هیچ حرفی روی آن نیست. »
ایشان طعم توسل به حضرت فاطمه علیها السلام مادرشان را چشیده بودند که چنین می فرمودند.
اسماء الحسنای حق
« جمیع ماسوی{غیر} الله، حقند. همه از آثار وجود واجب است، در بین اسماء حق انبیاء، اولیاء، ولات و صلحا، اسماء حسنای حقند، اسماء کامل حقند، اینها علاوه بر اینکه از وجود باری تعالی خبر می دهند، از صفات، حکمت و رأفت حق تعالی نیز خبر می دهند. علوم اینها علوم الهی است، قدرتشان قدرت الهی است، شفقتشان شفقت الهی است، حکمتشان حکمت الهی است.
علوم طبقه انبیاء و اولیاء در هدایت بشر صرف می شود؛ چنان که این چنین کرده اند. آنها علومشان صرف ماده نمی شود. آنها نیازی به مادیات ندارند. کسی که احیاء موتی می کند به بندگان خدا حاجت ندارد. بندگان خدا به او احتیاج دارند.
لذا علم این طبقه صرف هدایت بشر می شود. بشر هم روی افکار ناقصش می گوید: ما با آنها چه فرقی داریم؟ آنها می خواهند بر ما آقایی کنند. باید گفت کسی که سیادت بر شمس و قمر دارد، سیادت بر جمیع عوالم دارد، به این بشر احتیاجی ندارد. ولی بشر به حسب افکار خودش این طور قضاوت می کند. »
حقیقتِ ولایت فقیه
روزی فرمودند:
« آقایان آمده بودند برای دیدن ما و اظهار داشتند کتاب ولایت فقیه نوشته ایم. ما گفتیم ولایت خواندنی و نوشتنی نیست، دادنی است، و آنها تصدیق کردند. »
در بیانی فرمودند:
« نعمت ولایت از بزرگترین رحمتها و نعمتهای الهی است. همین نعمت ولایت است که مورد سؤال است. ولایت ضامن اجرایی اسلام در اصول و فروع است. به قدرت ولایت رجل الهی است که تمام حکومتهای شیطانی از هم فرو می پاشد. به قدرت ولایت رجل الهی است که تمام دستگاههای اجرایی حکومت اعم از قضاوت، تعلیم و تربیت، روحانیت، اقتصاد و سیاست جهت الهی پیدا می کند؛ چون در رأس کار، مرد الهی است. اصل اوست و فروع تابع او هستند. »
سرانجام مخالفت با ولایت فقیه
« باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایت فقیه کار ساده ای نیست. هنگامی که میرزای شیرازی بزرگ، مبارزه با دولت انگلستان را از طریق تحریم تنباکو آغاز کرد، یک روحانی با او مخالفت کرد و میرزا با شنیدن مخالفت او، وی را نفرین کرد.
همان نفرین باعث شد که نسل او از سلک روحانیت محروم شوند. پسر جوانش جوانمرگ شد و حسرت داشتن فرزند عالم به دل او ماند. »
ارتباط با اهل بیت علیهم السلام
آیت الله بهاء الدینی در این مورد می فرمودند:
« قبل از بلوغ با اینکه در تحصیلات ادبی مورد تحسین حاج شیخ {عبد الکریم حائری، موسس حوزه} واقع شدیم، به کلمات ائمه علیهم السلام نظر داشتیم. خیلی بیچاره ی حضرت امیر علیه السلام بودم، بیچاره ی محبت به ایشان و حبّ ایشان و فرمایشات ایشان.
اینها از کجا به ما القاء شده بود؟ نمی دانم. البته پدر ما هم مرد خیلی پاکی بود. پدر ما محال بود درس کلک یاد بگیرد. »
می فرمودند:
« انسان از راه عبودیت و پیروی از اهلبیت علیهم السلام می تواند خیلی از مطالب را درک کند. شیطان مانع از این است که آدم مراتب کاملی را داشته باشد، باید به همین سر و صداها بسازد. بله آدم می تواند درک کند، ولی خوب مشکلاتی هم دارد. »
می فرمودند:
« اینکه بعضی درس می خوانند و زحمت می کشند ولی نورانیتی ندارند، منشأش این است که اهلیت ندارند. »
« العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء: علم، نوری است که خداوند آنرا در قلب هر کسی که بخواهد قرار می دهد. »
آقای حیدری کاشانی نقل می کند:
در ماههای آخری که در بیمارستان خدمت استاد بزرگوارم بودم، روزی از پنجره اطاق به بیرون نگاهی انداخت و با بی حالی فرمود:
« نفس کشیدن مردان خدا برای همه عالم مفید است. »
و در بیانی دیگر فرمود:
« البته با ارتباط با آنها است ( یعنی ائمه علیهم السلام ) که این اثرها ایجاد می شود.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: من نقطه تحت بای بسم الله هستم.
آقا فرمود:
باء برای الصاق است، و باء الصاق کارها رو به راه می شود. »
« هر کجا جای پای عرفان و شناخت می بینید، بدانید با اهلبیت پیامبر صلی الله علیه آله و سلم بوده است چون بدون ارتباط با آنها عرفان دروغ است. هر چه هست از ناحیه آنها است.
جای دیگر خبری نیست. و اگر افرادی هم معروفند که شیعه نیستند ولی ما از آنها دید خوبی می بینیم که با اوضاع آشنا هستند، بدانید آنها شیعه بودند. تقیه می کردند و ابراز تشیع نمی کردند. یا جهات دیگری در کار بوده که ما نمی دانیم. »
گاهی که سادات برای مشکلی مراجعه می کردند می فرمود:
« متوسل به اجدادت بشو! همه کارها دست آنهاست. هر کاری بخوان بکنن می تونن. »
و بعد می فرمود:
« شما دیگه چرا، همه عالم محتاج اجدادتان هستند. »
خرج کردن برای اهل بیت علیهم السلام
می فرمودند:
« همه چیز دست آنها است و مال آنها، لذا مال خودشان را چه بهتر در راه خودشان صرف کنیم. »
لذا برای خرج سهم امام علیه السلام جهت مجالس ائمه(ع) بارها می فرمود:
« ما در خیلی جاها دستمان می لرزید برای مصرف بیت المال (سهم امام علیه السلام). اما در خرج کردن برای مجالس ائمه در سوگواریها و اعیاد هیچ گیری نداریم.
مال خودشان است، مصرف خودشان می شود و آنها به روضه خوانهای خودشان نظر خاصی دارند. »
عشق به علوم اهل بیت علیهم السلام
آقا می فرمودند:
« سالها قبل ما دیدیم این علوم ما را قانع نمی کند، صِرف این علوم انسان را به جایی نمی رساند و علوم اهل بیت غیر از اینها است. لذا مسیر را عوض کردیم. البته از ابتدا به علوم اهل بیت علیهم السلام نظر داشتم با این که مرتبه این علوم را می شناختم.
ولی همه علوم تحت الشعاع علوم اهل بیت علیهم السلام بود. یعنی علما را هم تحت الشعاع می دانستم. نظر ائمه علیهم السلام را فوق نظر محققین می دیدم. لذا قبل از بلوغ هم توجه کاملی به حرفهای ائمه داشتم، منتها بروز نمی دادم؛ یعنی از جهت علمیت، نه از جهات آخر(دیگر). چون می دیدم بیانات ائمه خیلی قانع کننده است و از بیانات دیگران ما هیچ قانع نمی شویم.
در بین ائمه هم خیلی مولای متقیان مورد توجه من بود.
ایشان برایم خیلی جالب بود و به ایشان خیلی توجه داشتم. بعضی از خطبه های نهج البلاغه را بیش از هفتاد سال پیش ترجمه و تفسیر کرده ام. اگر باشد پیش آقای ... است.[شرح] مقداری از خطبه مالک را نوشته ام. [شرح] خطبه همام و خطبه اول که با اول الدین شروع می شود را نوشته بودم و در اینکه صفات باری عین ذات اوست خیلی تأمل کردم تا مطلب برایم حل شد و نوشتم. بیانات ائمه را دقیق تر از بیانات دیگران حس می کردم. »
آیت الله بهاء الدینی بارها می فرمود:
« آخر این چه علمی است که هر چه جلو انسان بگذارند او نفهمد چیست و بخورد؟
غذای حلال و حرام را تشخیص ندهد، نجس و پاک آن را نفهمد. علم باید نورانیت بیاورد. اینها که همه ظلمت و تاریکی است...
آخر ما دیدیم این علوم ما را قانع نمی کند، و ما نمی توانیم به آن دلخوش باشیم، براهین و استدلال ما را آرام نکرد، آنچه باعث آرامش دل شد، اخلاص در عمل که راههای کشف و شهود را به روی انسان باز می کند، جرت ینابیع الحکمه { اشاره به حدیثی است } را دست کم نگیرید، و آنچه از این راه به انسان می رسد غیر از آنیست که از راه علوم عاید انسان می گردد. »
معنویت مسجد مقدس جمکران
آقای کاشانی نقل می کنند:
روزی در محضرشان بودم از مسجد جمکران و اعتبار آن سؤال کردم، فرمود:
« نمی دانم. اما ما سالها است تجربه کرده ایم. محاذی مسجد که می رسیم حال ما عوض می شود، یعنی حال خوب و خوشی به ما دست می دهد. »
یکی از موثقین از آقا نقل کرد که ایشان فرمودند:
« بعد از حرم امام رضا علیه السلام در ایران ما جایی را به معنویت مسجد جمکران سراغ نداریم. »
منبع:www.salehin.com
| |||
|
السلام علیکِ یا فاطمة بنت موسی المعصومه 
السلام علیکَ یا مولای یا علی بن موسی الرضا 
وفات بانوی آب و آئینه ، کریمه اهلبیت ، خواهر پاکدامن حضرت ثامن الحجج ، بانو فاطمه معصومه (س) را به پیشگاه حضرت مهدی (عج) و امام علی بن موسی الرضا(ع) و نیز خدمت شما دوستداران آن حضرت ، تسلیت عرض میکنم.
ای روضه قم ، بهشت در خانه توست
تا فاطمه آفتاب کاشانه توست
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.
سرچشمه دانش
حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره میگوید: ?هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد?. بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والامقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) عالمه غیر معلمه بوده است.
حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.
فضیلت بی نظیر
شیخ محمد تقی تُستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (ع)، غیر از امام رضا (ع) بی نظیر دانسته است. ایشان در این زمینه چنین می نویسند: در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا (ع) کسی هم شأن حضرت معصومه (س) نیست. بی گمان این گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) بر برداشت هایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.
به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام
تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام
به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام
صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام
در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو ز پای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام
به پیشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونین ز فـرد فـرد خلیـق، به صبح و شام ســلام
منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام
درکتاب مکارم الاخلاق به نقل از علی بن ابیطالب (علیه السلام) آمده است که :پیامبرصلی الله علیه واله هنگامی که با دیگران سر سفره می نشست . اول کسی بود که شروع به خوردن غذا می کرد و آخرین کسی هم بود که از غذا دست می کشید. هنگام خوردن غذا از قبل مقابل خود میل می فرمود و فقط هنگام خوردن خرما و رطب بود که دستش را به طرف دیگر هم دراز می کرد .
در کتاب کافی (جلد ششم ) از موسی بن جعفر (علیه السلام) نقل کرده اند که :
هنگامی که برای رسول خدا (صلی الله علیه واله) میهمان می آمد حضرت با اوغذا می خورد وتا آن گاه که میهمان دست از خوردن برنمی داشت ، رسول خدا (صلی الله علیه واله) هم همچنان به خوردن ادامه می داد.
در کتاب مناقب نیزبا اشاره به سنت پبامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه واله) آمده است که :
پیامبر (صلی الله علیه واله) پس از صرف غذا انگشتان خود را می لیسید و هرگز در اثر زیادخوردن آروغ نزد.
همچنین درکتاب مکارم نکاتی ارزنده ازآداب غدا خوردن رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه واله) بیان شده است که توجه به آن بسیار آموزنده است.صاحب کتاب می گوید :
رسول خدا (صلی الله علیه واله) به هنگام خوردن غذا « بسم الله » می گفت و با سه انگشت از مقابل خویش غذا می خورد واز جلوی کسی غذا برنمی داشت . وقتی که غذا را آماده می کردند ، پیامبر (صلی الله علیه واله) پیش از دیگران مشغول خوردن می شد ، سپس سایرین شروع به خوردن غدا می کردند . آن حضرت با سه انگشت ابهام ،سبابه وانگشت میانی غذا می خورد و بعضا از انگشت چهارم خود هم کمک می گرفت
وگاه با همه کف دست غذا می خورد اما با دوانگشت غذا میل نمی فرمود و می فرمودند : « خوردن غذا با دو انگشت شیوه شیطان است ». حضرت ظرف غذا را به وسیله انگشتان مبارکش پاک می نمود و می فرمود : « برکت غذای آخر ظرف بیشتر است »
از انس بن مالک روایت شده است که :
رسول خدا (صلی الله علیه واله) غذایی را که بر روی طبق ومانند آن ویا درظرف بزرگی گذاشته بودند را نمی خورد .
از انس سوال کردند که : « پس غذای پیامبر (صلی الله علیه واله) را روی چه چیزی می گذاشتند ؟ » انس گفت : غذا را روی سفره می گذاشتند ورسول خدا (صلی الله علیه واله) میل می فرمودند.
در کتاب مجموعه ورام آمده است:
هرگز دو نوع غذا مقابل رسول خدا گذاشته نشد، مگر اینکه از یک نوع می خورد و نوع دیگر را صدقه می داد.
غزالی درکتاب احیاء علوم الدین با اشاره به سیره رسول خدا (صلی الله علیه واله) نقل کرده است که :
وقتی که رسول خد صلی الله علیه واله گوشت می خورد، سرخود را به سوی گوشت نمی برد، بلکه گوشت را به طرف دهان می آورد . سپس آن راخوب می جوید و بخصوص بعد از خوردن گوشت ، دست های خود رابه دقت می شست : بعد همان دست تر را به صورت مبارک خود می کشید .
صاحب کتا ب المستدرک به نقل از ابی القاسم کوفی درباره سنت غذا خوردن آورده است که :
شستن دست ها قبل وبعد از هر غذا ازسنت است.
درکتاب کافی نیز به نقل ازمحمدبن فضیل آمده است که :
پیامبر خدا صلی الله علیه واله هنگام خوردن غذا به کسی که مقابلش بود؛ لقمه اش را تعارف می کرد و هنگام نوشیدن آب ، به کسی که سمت راستش بود ، آب می داد.
صاحب کتاب المحاسن نیز به نقل از نوفلی آورده است که :
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند : « هنگام غذا خوردن کفش های خود را در آورید چرا که این کار سنت خوبی است و پاها را راحتی می بخشد »
و آخرین نکته اینکه در کتاب عوارف المعارف ونیز احیاء علوم الدین آمده است که :
رسول خدا (صلی الله علیه واله) در غذا فوت نمی کردند و در ظرف آب نیز نفس نمی کشیدند.

1- مناجات عاشقانه
الهى ! از من آهى و از تو نگاهى . الهى ! عمرى آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم . الهى ! غبطه ملایکه اى را مى خورم که جز سجود نمى دانند، کاش حسن از ازل تا ابد در یک سجده بود. الهى ! تا کى عبدالهوى باشم ، به عزت تو عبدالهو شدم . الهى ! سست از آن که مست تو نیست کیست ؟ الهى ! همه این و آن را تماشا کنند و حسن خود را، که عجیب تر از خود نیافت . الهى ! دل بى حضور چشم بى نور است ، این دنیا را نمى بیند و آن ، عقبى را. الهى ! همه حیوانات را در کوه و جنگل مى بینند و حسن در شهر و ده . الهى ! هر که شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پیوسته و دل شکسته ده . الهى ! آن که خوب را حباله اصطیاد مبشرات نکرده است ، کفران نعمت گرانبهائى کرده است . الهى ! مراجعات از مهاجرت به سویت تعرب بعد از هجرت است و تویى که نگهدار دل هایى . الهى ! آن که در نماز جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشده ، ما را با نمازگزاران بدار. الهى ! خوشا آن که بر عهدش استوار است و همواره محو دیدار است . الهى ! آن کس تاج عزت بر سر دارد که حلقه ارادتت را در گوش دارد و طوق عبودیت را در گردن
2- طریق معرفت رب
معرفت نفس طریق معرفت رب است که از سید انبیاء (ص ) و هم از سید اوصیاء (ع ) ماءثور است : من عرف نفسه فقد عرف ربه هر کس در خویشتن بیاندیشد و در خلقت خود تفکر و تاءمل کند، دریابد که این شخص محیر العقول ، واجب بالغیر است .
3- آموزش بندگى و زندگى
دستوراتى که در نماز به جا آورده شود و گفته شود، بندبند آن همه آموزنده است ، وهر بند آن راه و رشته اى در خداشناسى است ، و آیین و روش آموزش زندگى و بندگىاست .
4- پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست (1)
از امیر المؤ منین على علیه السلام در چند موضع روایت شده است : فتجلى سبحانه لهم فى کتابه من غیر اءن یکونوا راءوه بما اءریهم من قدرته ؛ (2) پس خداى سبحان با ارائه قدرت خود در کتابش براى مردم تجلى کرده بدون آن که او را ببینند.
5- دگرگونى هاى الهى در گرو دگرگونى هاى مردم
خداوند سبحان مى فرماید: ان الله لایغیر مابقوم حتى یغیروا ما باءنفسهم ؛ (3) خدا چیزى را که از آن مردمى است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.
6- خدا سر انسان است انسان مرد کامل است نه صورت انسانیه ، و در حدیث قدسى آمده است : الانسان سرى و اءنا سره ؛ انسان سر من است و من سر او هستم . (4)
7- درست ترین آیین ها
خداوند سبحان مى فرماید: ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم ؛ (5) این قرآن به درست ترین آیین ها راه مى یابد.
8- ثبت قلبى على دینک بسیار کسانى که دعوى بندگى کرده اند و دم از ترک دنیا زده اند؛ تا دنیا بدیشان روى آورد، جز وى همه را پشت پا زده اند. این بنده در معرض امتحان نیامده شرمسار است ، به حق خودت ثبت قلبى على دینک ! (6)
9- خداى چاره ساز
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى ، و ما هم هیچ کاره ایم و تنها تو کاره اى . (7)
10- برنامه انسان سازى
نماز ستون دین و بهترین و استوارترین برنامه آدم ساز است . (8)
11- اجابت نداى بندگان
خداوند سبحان مى فرماید: و اذا ساءلک عبادى عنى فانى قریب اءجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لى ولیؤ منوا بى لعلهم یرشدون ؛ (9) چون بندگان من درباره من از تو بپرسند بگو من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مى دهم ، پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.
12- صورت کتیبه انسان کامل
بدان اى عزیز که قرآن کریم صورت کتیبه انسان کامل است ، و قرآن به راست ترین و درست ترین راه هدایت کننده است . خداوند سبحان مى فرماید: ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم ؛ (10) یعنى قرآن کریم عین صراط مستقیم است . قوله سبحانه : و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ؛ (11) هر کس که حقیقت قرآن را در خود پیاده کرده است راه مستقیم به سوى هر خیر را پیموده است . و هر کس به هر اندازه که واجد آن است به همان اندازه قرآن و انسان است ، و به انسان کامل تقرب جسته است . (12)
13- معجزات عیسى نبى
عیسى پیامبر - صلوات الله علیه - فرموده است : اءنى قد جئتکم بآیة من ربکم اءتى اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فاءنفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابرى الاءکمه و الاءبرص و احى الموتى باذن الله - الآیة (13) من با معجزه اى از پروردگارتان نزد شما آمدم ، براى تان از گل چیزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم ، به اذن خدا پرنده اى شود، و کور مادرزاد و برص گرفته را شفا مى دهم و به فرمان خدا مرده را زنده مى کنم .
14- عجز مردم از تجاوز از حد قرآن
در حدیث است که ان للقرآن ظهرا و بطنا و حدا و مطلعا ؛ یعنى قرآن ظاهرى دارد و باطنى ، حدى دارد و مطلعى و غرض از حد آن اندازه از معنى است که دیگران نیم توانند از آن تجاوز کنند؛ یعنى عجز مردم آنها را منع مى کند از تجاوز. (14)
15- آرزوى روز روحانى و شب نورانى الهى ! روزم را چون شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى . (15)
16- ستار العیوب الهى ! اگر ستارالعیوب نبودى ، ما از رسوایى چه مى کردیم ! (16)
17- دستورالعمل عرفانى باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوت بگیرد، و میزان آنها را هم چنین فرمود: که انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا بخورد حتى تنقل مابین الغذائین نکند. ثانیا هر وقت غذا مى خورد باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن قدر بخورد که تمام سبز نشود، این در کم غذا. و اما کیفش باید غیر از آداب معروفه ، گوشت زیاد نخورد، به این معنى که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنى هم روز و هم شب را ترک کند، و یکى هم اگر بتواند للتکلیف نخورد، و لامحاله آجیل خور نباشد و اگر احیانا وقتى نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند. و اگر بتواند روزه هاى سه روزه هر ماه را ترک نکند. و اما تقلیل خواب مى فرمودند شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت کفایت مى کند. و اما تقویت روحانیت : اولا دائما باید هم و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانیا تا مى تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است . در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده . و اهم تعقیبات صلوات و عمده تر ذکر وقت خواب که در اخبار ماءثور است ، لاسیما متطهرا در حال ذکر به خواب رود. و شب خیزى مى فرمودند زمستان ها سه ساعت ، تابستان ها یک ساعت و نیم . و مى فرمودند که در سجده ذکر یونسیه یعنى در مداومت آن که شبانه روزى ترک نشود، هر چه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است خیلى اثرها دیده ام . بنده خود هم تجربه کرده ام چند نفر هم مدعى تجربه اند. یکى هم قرآن که خوانده مى شود به قصد هدیه حضرت ختمى مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود. (17)
18- هدف خلقت الهى ! در خلقت شیطان که آن همه فواید و مصالح است ، در خلقت ملک چه ها باشد؟ (18)
19- بریدن از شیاطین انس الهى ! از شیاطین جن بریدن دشوار نسبت ، با شیاطین انس چه باید کرد؟ (19)
20- بزرگ ترین دستور خداوند نماز بزرگ ترین دستور خداوند مهربان به بندگانش است تا از کار بستن به آن در هر دو سرا، سرفراز و کامروا بوده باشند. (20)
21- اثرات نیک نماز نماز انسان را فرشته خو مى کند؛ زیرا که نمازگزار از همه بدى ها پاک است . هر کس که نمازگزار است ، پاکیزه خوى و نیکوکردار و نیکو رفتار است ، از درنده خویى ، بدگویى ، تنبلى و ولگردى بیزار و برکنار است . (21)
22- سوق به سوى نیکى امام صادق علیه السلام از امیر مؤ منان علیه السلام روایت مى کند: تفکر (انسان را) به سوى نیکى و عمل به آن فرا مى خواند.
23- ذکر شفا، اسم دوا سپاس خداى را که ذکر او شفا و اسم او دوایست و سامع دعا و دافع بلایست . (22)
24- عبرت بگیر! برادرم ! حرف این و آن را مزن ، دم فروبند و تماشا کن . بنگر و عبرت بگیر. به فکر خود باش . دست توسل به دامن خاتم اوصیاء و اولیاء امام زمان مهدى موعود حجة بن الحسن العسکرى (ع ) دراز کن که گردنه هاى سهمگین و هولناک در پیش دارى و آن بزرگوار امیر کاروان است . از افراط و تفریط بپرهیز! اهدنا الصراط المستقیم گوى . از پیروى نفس حذر کن ! از اوباش بگریز! به مضمون نامه اى که در پیش تقدیم داشتم عمل کن . به آن چه که شفاها معروض داشتم اهتمام و اعتناء داشته باش . پاسبان حرم دل باش ! اى سالک ره ! از خود خبردار
بس رهزنت هست در هر کمینى
دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبین باشى . مناجات محبین امام زین العابدین و سید الساجدین (ع ) را فراموش مکن : بسم الله الرحمن الرحیم الهى من ذالذى ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا... (23)
25- امان از فریب بیگانگان افوض امرى الى الله ان الله بصیر بالعباد . براى در امان بودن از فریب بیگانگان و ایمنى از مکر و حیلت دشمنان .
26- ذکر لا اله الا الله اگر سالکى ، بدان که طى مراحل و قطع منازل جز به گام هاى نفى و اثبات میسر نیست ، و این معنى جز در کلمه طیبه لا اله الا الله یافت نشود. اهل الله گفتند که : هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقى درجات و مقامات معنوى اثر این کله طیبه را ندارد. از این روى رسول الله (ص ) فرمود که : در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود، جز گواهى دادن به لا اله الا الله که آن را در ترازو ننهند؛ چه اگر در ترازو رود، آسمان ها و زمین هاى هفتگانه با وى برابرى نکنند. کنایه از این که ثواب این کلمه را نهایت نبود و به شمار نیاید و هیچ چیز همسنگ او نگردد. (24)
27- اولدل گوید بعد زبان سعى کن اول دل بگوید و آن گاه زبان . از من فداى آن که دلش با زبان یکى است . (25)
28- زیرک ترین مؤ منان
از رسول خدا (ص ) پرسیدند: چه کسى در میان مؤ منان از دیگران زیرک تر است ؟ در جواب فرمود: آن که به یاد مرگ بیشتر و در آمادگى براى آن شدیدتر است . (26)
29- مراقبت نمازگزار از خویشتن
نمازگزار با آفریدگارش گفتگو مى کند و جسته جسته بدان جا مى رسد که همیشه و همواره خودش را در پیشگاه او مى بیند، هیچگاه خودش را فراموش نمى کند، پیوسته کشیک خویش مى کشد تا درست گفتار و نیکو کردار و پاکیزه رفتار باشد و مى باید که با انجام دادن این آیین و روش بسیار سودمند، ارزشمند و گرانبها، دارد خودش را راست و درست مى سازد. (27)
30- بهترین عبادت
امام صادق علیه السلام مى فرماید: بهترین عبادت آن است که همواره درباره خدا و قدرتش تفکر کنى . (28)
31- ذکر قلبى
چه نیکو فرموده است رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم که : آیا شما را خبر ندهم به آنچه که جهاد و غزوه شما در راه خداست ؟ آن ذکر بارى سبحانه است . زیرا قدر این نشاءه را نمى داند مگر آن کسى که خدا را ذکر مى کند به ذکر مطلوب ، چه اینکه حق تعالى جلیس ذاکرش است ، و جلیس ، مشهود ذاکر است ، و هر گاه ذاکر حق سبحانه را که جلیس اوست مشاهده نکند ذاکر نیست . سعى کن که ذکر را قلب بگوید که عمده حضور قلب است وگرنه ذکر با قلب ساهى پیکر بى روان و کالبد و بى جان است . و در حدیث آمده است که : لیس الذکر قولا باللسان فقط ، ذکر در محدوده زبان خلاصه نمى شود. بلکه خداوند سبحان فرمود: و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هویه و کان امره فرطا (29) و از آنکه ما دلش را از ذکر خود بى خبر ساخته ایم و از پى هواى نفس خود مى رود و در کارهایش اسراف مى ورزد پیروى مکن .
32- توصیف دعا
دعا کلید عطاء و وسیله قرب الهى تعالى و مخ عبادت و حیات روح و روح حیات است . دعا کوبه باب رحمت رحیمیه و سبب فتوح برکات شرح صدر و نور و ضیاى سر است . دعا موجب رسوخ حب ذکر الهى در دل ، و منره نفس ازرین شواغل است . دعا توشه سالکان حرم کبریاى لایزال ، و شعار عاشقان قبله جمال ، دثار عارفان کعبه جلال است . دعا سیر شهودى و کشف وجودى اهل کمال و تنها رابطه انسان با خداى متعال است . (30)
33- گفتگو با خدا
پیامبر بزرگوار اسلام فرمود: اگر مى خواهید با خدا گفتگو کنید نماز بخوانید، و اگر مى خواهید خدا با شما گفتگو کند قرآن بخوانید. (31)
34- اوصاف اولیاء الله
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش را از سخن ، و شکمش را از طعام ، باز دارد و خود را به نماز و روزه مشغول سازد. پس مردم گفتند: پدر و مادرمان به فدایت اى رسول خدا! آیا این گونه اشخاص ، از اولیاى خدایند؟ فرمود: اولیاى خدا سکوت کنند، و سکوت شان تفکر باشد، و سخن گویند و سخن شان ذکر باشد، و نظرشان عبرت است ، و نطق کنند نطق شان حکمت باشد. راه رفتن شان میان مردم برکت است . اگر خدا براى آنان اجلى مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوق به ثواب ، ارواح شان در اجسادشان نمى گنجید. (32)
35- دنیا خواهى
تا لحظه مرگ حکایت است مردى منزلش در نزدیکى حمام منجاب بغداد بود روزى ، زنى از او پرسید: اى مرد! حمام منجاب کجاست ؟ مرد، او را به جایى دیگر راهنمایى کرد؛ مکانى مخروبه که زن را راه گریختن از آن نبود. مرد به دنبال او رفت و در همان جا به او تجاوز کرد. مدت ها بعد، هنگامى که مرد در بستر مرگ افتاد، او را گفتند: بگو، لا اله الا الله . مرد، در پاسخ این بیت را خواند و مرد: (33) یا رب قائلة یوما و قد تبعت
اءین الطریق الى حمام منجاب
36- عبادت چیست ؟
معمربن خلاد گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: عبادت تناه کثرت نماز و روزه نیست ، بلکه عبادت ، تفکر در اءمر خداى عزوجل است .
37 به دعا متمسک شوید!
صادق آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: علیکم بالدعاء فانکم لاتقربون بمثله ؛ به دعاء تمسک جویید که به هیچ چیز همانند دعاء به خداوند نزدیک نمى شوید. (34)
38- غفلت تا واپسین لحظات
عطبى نقل کرده است که مردى را هنگام مرگ گفتند بگو: لا اله الا الله . مرد گفت : آه ! افسوس بر جوانى ! در چه زمانى عنفوان جوانى را از دست داده ام ، در حینى که غیرتمند مرد و کابین ارزان شد و حجاب از هر باب برکنار رفت . (35)
39- خواسته نمازگزار
نمازگزار در هر شبانه روز چند بار از آفریدگارش مى خواهد که او را به راه راست و درست بدارد، راهى که همه پیامبران و دیگر بندگان شایسته اش بر آن بوده اند. و از گمراهى که راه بدکاران است دورى مى جوید. (36)
40- سر آیات قرآنى
یکى از مشایخ روایت مى کرد که در سوره مبارکه یس اسمى هست که برطرف مى شود به برکت آن کورى مادرزاد و پیسى . او را گفتند که آیا اگر کسى تمام سوره را بخواند نفعى از این مقوله که مى گویى به او خواهد رسید؟ جواب داد: هر گاه حکیم یک دوا را براى مرضى مقرر کرده باشد و آن دوا در دکان عطارى باشد و مریض برود و تمام ادویه دکان او را بخورد، آیا نفعى به او خواهد رسید؟ همچنین است این اعمال . (37)
منبع: پندها و حکمتها/نویسنده: عباس عزیزی
تقوی از ماده (وقایه) به معنی نگهداری است وبه این معنی که انسان خود را از زشتیها وبدیها
وآلودگیها وگناهان نگه می دارد.قوی یک نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان
شهوات حفظ می کند ودرواقع نقش ترمز نیرومندی را دارد که ماشین وجود انسان را در پرتگاهها
حفظ واز تند رویهای خطرناک ، باز می دارد.به همین دلیل امیر المؤمنین علی (ع)تقوا را به عنوان
دژنیرومند دربرابر خطرات گناه شمرده است.آنجا که می فرماید:
" اعلموا عبادالله آنّ التقوی دار حصن عزیز"(ای بندگان خدا ! بدانید که تقوا قلعه ا ی محکم وغیرقابل
نفوذ است.)در مورد تقوا هم آیات فراوانی در قرآن آمده اسصت یکی از آیاتی که به موضوع ما مربوط
می شود ومی توان این برداشت را از آن داشت که تقوی از عوامل آرامش است،آیه شریفة:
(الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون الّذین آمنوا وکانوا یتّقون لهم البشری فی الحیوه الدنیا والآخره....)‹‹ آگاه با شید (دوستان و) اولیای خدا نه ترسی دارند ونه غمگین می شوند همانا که
ایمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهیز می کردند در زندگی دنیا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.که دراین
آیه اهل ایمان وتقوا را بشارت داده است که برای آنها در دنیا وآخرت ترس وناراحتی وجود نداردو
آنها در امنیت وآرامش به سر می برند.در مجمع البیان آمده است که : خوف از نظر معنی با فزع
وجزع نظیر یکدیگرندوآن اضطراب دل از وقوع امری ناگوار است.ومقابل آن امنیت وآرامش است
.وحزن ، سختی اندوه است ومقابل آن سرور وخوشحالی است.
پس با توجه به این آیه می توان گفت که دوستان واولیای الهی که خود را متصف به دو صفت ایمان
وتقوا کرده با شند، در دنیا وآخرت در امنیت وآرامش به سر می برند واین وعده ای است از طرف
خدا وند ، وخداوند هم خلف وعده نمی کند.
دو نکته از المیزان ذیل این آیه:
1-قرآن با آوردن کلمة (آمنوا ) فهمانده است که اولیاء خدا قبل از ایمان آوردن تقوایی مستمر داشته اند .فرموده :(الّذین آمنوا) وسپس بر این جمله عطف کرده که (وکانوا یتّقون) وبا آوردن این جمله
می فهماند که اولیاء خدا قبل از تحقق ایمان از آنان دائما تقوی داشته اند ومعلوم می شود که
ایمان ابتدایی مسبوق به تقوا نیست بلکه ایمان وتقوای افرادمعمولی متقاربندوبا هم پیدا
می شوند ویا بر عکس اولیاء خدا ، اوّل ایمان در آنان پیدا می شود وبعدا به تدریج دارای تقوا
می گردند، آن هم تقوایی مستمر ودائمی.پس منظور از ایمان مرتبة دیگری از مراتب ایمان است
غیر از مرتبةاوّل که در افراد معمولی یافت می شود.
2-ترس وناراحتی که از احوال طبیعی وعارضی انسانهاست ویک امر فطری به حساب می آید، چگونه می توان آن را از وجود اولیائ خدا منتفی دانست ؟در پاسخ باید گفت :حزن وخوف از احوال طبیعی وعارضی
است که در طبیعت همة انسانهاوجود دارد لکن چون کسی که توحید سراسر وجودش را فرا گرفته
است ، خوف واندوه وحبّ وبغض را از خدا می داندواین اولیاءالهی از هیچ چیزی نه در دنیا ونه
در آخرت نمی ترسندواندوهناک نمی شوند وتنها ترسی که دارند از خدای سبحان است.
آری کسانی که این دو رکن اساسی ایمان وتقوا را داشته باشند چنان آرامش را
در درون جان خود احساس می کنند که هیچ یک از طوفانهای زندگی آنها را تکان
نمی دهد. بلکه به مضمون روایت (المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف )
همچون کوه در برابر تند باد حوادث استقامت به خرج می دهند
نویسنده مطالب : حسن عسکری http://arameshquran.parsiblog.com
3-توکّل :
توکّل از ریشة (وکل) می باشد.وبه معنی وکیل گرفتن وواگذاری کارها به وکیل می باشد.
در مجمع البحرین آمده است که :التوکّل علی الله :انقطاع العبد فی جمیع ما یأمله من المخلوقین
یعنی :‹‹ بنده برای رسیدن به آرزوهایش از همة مردم قطع امید کند وتنها به
خداوند امید داشته باشد وحوائجش را تنها از او بخواهد›› واین است معنای توکل بر خدا.
قرآن یکی دیگر از عوامل آرامش را ""توکّل "" واگذاری همة امور به خدا معرفی
می کند.به عنوان نمونه در سوره مبارکه طلاق می خوانیم""ویرزقه من حیث
لایحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا""
""واورا از جایی که گمان ندارد روزی می دهد ، وهر کس بر خدا توکّل کند
کفایت امرش را می کند، خدا فرمان خود را به انجام می رساند وخدا بر هر چیزی اندازه ای قرار
داده است""کسانی که در زندگی احساس فقر وناداری می کنند ویا دچار
ناراحتیها ونگرانی های دیگری شده اند، برای رفع همة این مشکلات بهتر است
به قدرتی که فوق قدرتهاست وفنا ناپذیر است اعتمتد کنند.وخود را به او بسپارند.
وچون قدر تی بالاتر از قدرت الهی نیست بهتر است بر او تکیه کنندوخود و زندگی
خود را به او بسپارند.چرا که به خیر ومصلحت بندگانش واقف است.منظور از توکّل
بر خدا این است که انسان تلاشگر کار خود را به خدا واگذارد وحلّ مشکلات
خویش را از او بخواهد.کسی که دارای روح توکّل است هرگز یأس ونا امیدی را به
خود راه نمی دهد ودر مقابل مشکلات احساس ضعف وزبونی نمی کند.ودر برابر
حوادث سخت مقاوم است.وهمین حالت موجب می شود که او در درون خود
احساس امنیّت وآرامش کند ولذا قدرت او برای رفع مشکلات چند برابر می شود
و به راحتی سختیها ومشکلات را تحمّل می کند.در حدیث معراج می خوانیم که
وقتی پیامبر (ص)در پیشگاه خداوند سؤال کرد که :""ایّ العمال افضل"" فرمود:
" لیس شی ء عندی افضل من التوکل علیّ والرضا بما قسمت" یعنی : چیزی
نزد من از توکل بر من وراضی بودن به تقسیم من ، با فضیلت تر نیست.علامه
طباطبایی در کتاب شریف المیزان می فرماید :مؤمن ابن ترس را به خود راه ندهد
که اگر از خدا بترسدو حدود اورا محترم شمارد وبه این جهت از آن محرمات کام
نگیرد ،خوشی زندگی اش تأمین نشود وبه تنگی معیشت دچار گردد،نه ،این طور نیست .
چون رزق از ناحیه خداوند تعالی ضمانت شده وخداوند قادر است که از
عهده ضمانت خود برآید.(ومن یتوکل علی الله فهو حسبه )کسی که بر خدا توکل
کند از نفس وهواهای آن وفرمانهایی که می دهد خود را کنار بکشد واراده خدای
سبحان رابر اراده خود مقدم بداردوعملی راکه خداوند از او می خواهد بر عملی
که خودش دوست دارد ترجیح دهدوبه عبارتی دیگربه دین خدا متدین شود وبه
احکام او عمل کند،(فهو حسبه )چنین کسی که خدا کافی وکفیل او خواهد بودو
آن وقت آنچه که او آرزو کند خدای تعالی هم همان را برایش می خواهد.البته
آنچه را که او به مقتضای فطرتش مایه خوشی وزندگی وسعادت خود تشخیص
می دهد نه آنچه را که واهمة کاذبش سعادت وخوشی می داند.واینکه فرمود:
خدا کافی وکفیل اوست علّت این است که خدای تعالی آخرین سبب است که
تمامی سببها به او منتهی می شود.به هر حال این نتیجه گیری قطعی است
که کسی میتواندآرامش را در زندگی خود داشته باشد که قدرتی که همه قدرتها
به قدرت او ختم می شود را پشتیبان خود بداند . واگر وکالت همة امور زندگی اش
را به او بسپارد یقینا احساس آرامش به او دست خواهد دادونگران نتیجه وعاقبت
کار نیست چرا که عاقبت همة امور به دست خداست
نویسنده مطالب : حسن عسکری http://arameshquran.parsiblog.com